حكايتي براي نشان دادن كار گروهي در ايران

[mhe]

گفتم به جز 3-4 نفر مثل ادمين عزيز سبحان جان و... بقيه همه نشسته اند.خود من چندين بار خواستم اين كار را انجام دهم حتي حاضر شدم كاري كه براش خون دل خورده بودم تا موفق شده بود ديگران را هم در سودش سهيم كنم ولي فقط تبش همون روز اول مطرح شدن تاپيك بود و همه هم فقط سوال ميپرسيدند(آقا ميشه به ما ياد بدي؟و....)و كسي حاضر نشد كه واقعا همكاري كنه فقط سوال كردند.ببينيد اگر كسي واقعا تشنه باشه وقتي به آب ميرسه حتي اگه اون آب پر از گل ولاي هم ياشه بدون معطلي و چون و چرا از اون آب ميخوره.اگر كسي واقعا تشنه ثروت باشه وقتي يك ايده و يا يك پيشنهاد از كسي ميبينه بدون معطلي پيگيرش ميشه.بايد در كارها سمج بود وپايدار نه امروز ي حرفي بزنيم فردا ي حرف ديگه.چند روزه يكمي دپرسم و يكي از دلايلش همينه چون من فكر ميكردم با كساني آشنا شدم كه كوه را با ارادشون جابجا ميكنند.متاسفانه بايد خدمتتون عرض كنم كه دوستان 99 درصدي غير فعال اين نسخه ها به درد شما نميخوره شما بايد با كتابهاي كاترين پاندر و راندا برن خودتون را سرگرم كنيد و صبح تا شب خواب ثروت را در ذهنتون مرور كنيد و مطمئن باشيد هيچ گاه رنگ ثروت را نميبينيد مگر در خواب ويا كتابهاي گول زننده.
شرمنده شرمنده وباز هم شرمنده از ادمين عزيز و بقيه دوستان ولي اين حرف ها را بايد ميزدم وگرنه گلوم از بغض ميتركيد باز هم شرمنده.ادمين اگر صلاح ديدند ميتونند حذف كنند