آشنایی با سیستم پولسازی و سرمایه گذاری

[ahmad rezaee]

.


دوستان عنایت کنند به بحث اصلی بپردازیم تا تاپیک به این مهمی به بیراه نرود ،
بحث در باره چگونگی ساخت سیستم کسب وکار است نه فقط روش انجام کار و فعالیت چه شغل و چه سرمایه گذاری !!
سیستمی که بدون وجود ما بتواند به حیات خویش ادامه داده و تولید سود و ثروت نماید .

اجازه بدهید بطور معمول از ابتدای شروع کسب وکار به روال و زمان ضرورت ایجاد سیستم بپردازیم .

رابرت کیوساکی همانطور که اشاره شد به ضرورت ایجاد سیستم کسب وکار در ربع سوم از چهارخانه مالی یعنی مکان کار آفرینی اشاره می کند . این قسمت ضرورت ایجاد سیستمی کارآمد که بتواند همه افراد دخیل در کسب وکار را مدیریت کرده و امور جاری را بدون دخالت فرد انجام دهد اشاره می کند .


مایکل گربر در کتاب افسانه کارافرینی نظریه جالبی را مطرح می کند:
او می گوید :
کسب و کار دارای 3 مرحله مشخص است :
1- کودکی کسب وکار
( زمانی است که یک شخص تصمیم به ایجاد کسب وکار گرفته و فعالیت خود را در شغلی شروع می کند . این نقطه ، همان خانه مشاغل در نظریات رابرت کیوساکی است . شخص به خود متکی است و گاهی تا 14 ساعت شبانه روز را باید کار کند و به امور رسیدگی نماید . این نقطه جایگاه متخصص است و متخصص کسی است که به شدت به کار و انجام امور علاقمند است .
هر کدام از ما در مرحله اول شروع فعالیت معمولاًٌ در این نقطه قرار داریم و چون همه امور را خودمان انجام می دهیم همان خصوصیات افراد این خانه را از خود بروز می دهیم و بالتبع همان نتایج را دریافت می کنیم .
زحمت زیاد - وقت کم - استرس - درامد محدود و تقریباً کم و به اندازه بازدهی یکنفره .
البته بوده اند کسانی که در این خانه به درآمد های بسیار زیادی رسیده اند ، اما کلیت سخن ما اینست که چگونه باید بدون نیاز به کار دائمی به درآمد پایدار برسیم .

2- جوانی :
حالا تصور کنید که با ازدیاد مشتریان و مراجعه کنندگان شما کشش و توانایی جوابگویی به حجم زیاد کارها را نداشته باشید . اینجا زمانی است که نیاز به افراد متخصص دیگر برای ادامه فعالیت حس می شود و شما برای اولین بار مجبور به استخدام افراد دیگر می کنید . خب چه اتفاقی می افتد ، شما فردی را استخدام می کنید و با ارجاع مسئولیتهای کاری به آنها ، کمی از حجم خستگی خود می کاهید . این نقطه ای است که نیاز به مدیریت حس می شود و ما باید در جایگاه مدیر به مدیریت امور برسید.
اما معمولاً چون مدیریت اکتسابی است و شما یکدفعه در مقام مدیر قرار گرفته اید ، با ایجاد مشکلی در بخش اجرا و یا قصور درمدیریت کارها ، شکایت مشتریان و پسرفت کاری آغاز می شود و با اخراج و یا خروج متخصص کسب وکارتان ،همه چیز به هم می ریزد و واقعاً کلافه می شوید که باید چکار کنید .

3- بلوغ :
زمانی که بتوانید از مرحله قبل عبور کنید ، نیاز به سازماندهی و ایجاد استراتژی سازمانی و همچنین دستور العمل هایی که هر مشکلی را مشخص و روال کسب وکار را مشخص کند ، احساس می شود و شرکتهایی که به این مرحله می رسند با تجربه کامل به مرز پختگی وارد می شوند و توسعه آنها رو به فزونی می گذارد.

خب اکثر مثالهایی که در شروع تاپیک سبحان جان زدند از این طبقه می باشد .
کوکاکولا- سونی - مک دونالد که باید بزرگترین کسب و کار کوچک نام برد - نستله - و انواع برندهای بزرگی که اتوماتیک وار مشغول درآمد زایی و گسترش سیستماتیک هستند .

سوال اینجاست :
آیا می توان برای شروع درآمد زایی از ابتدا سیستم کسب وکار مشخصی را بنا کرد ؟

آیا جوانی که تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده است می تواند چنین سیستمی را پی ریزی کندو یا اینکه باید از ابتدای خانه مشاغل شروع به فعالیت کند ؟

اساس ساختار سیستم های کسب وکار چگونه است ؟

معنی دقیق سیستم سازی چیست و ملزومات آن چیست ؟

ببخشید مطالب کمی طولانی شد ، به کمک شما سعی می کنیم ، بحث را بصورت تئوری عملی پیش ببریم .