خاطرات یک دست فروش

[سعید.کرمی]

با عرض سلام خدمت همه دوستان عزیز
امروز حدودا یک هفته ای هست که شغل شریف دست فروشی رو شروع کردم تو اولین خریدم سود نبردم چون تجربه ای تو جنس خریدن نداشتم وبا سلیقه مردم تو فصل های مختلف آنا نبودم اما رفته رفته این آشنایی بدست اومد و تو دومین خریدم کمی سود کردم.
تا این که رسیدیم به روز مادر-جا داره اینجا روز مادر رو به همه ی مادر های عزیز تبریک گفت و دستشونو بوسید-یک ایده به سرم خورد که گل طبیعی بیارم و بفروشم.
چون بالاخره روز مادر بود و مادر هم از من با سلیقه تر،با مادرم رفتیم بازار گل و سه نوع گل رز و نرگس و عروس خریدیم.چون اولین باری بود که میخواستم گل بخرم سعی کردم که کم خرید کنم چون هدف بیشتر تجربه بود و حدودا 40000 تومن گل خریدم.
گل ها رو به خونه آوردیم وشروع به دسته کردن گل ها کردیم.اول سه تا شاخه گل خالی تو یک دسته زیاد جالب نمیشد.واسه همین چند برگ بزرگ از درخت توت جلوی خونه کندیم و آوردیم گذاشتیم زیر دسته گلا.برای سلفنش هم هرچی گشتم پیدا نشد که نشد بالا خره رفتم لوازم تحریری و چند تا جلد کتاب خریدم و با اونا دور گلا سلفون کشیدیم.که خیلی هم جالب تر از سلفون های گل فروشی شد.
البته ناگفته نماند که حسین آقا (یکی از دوستان)و مادر محترمشان هم خیلی به ما کمک کردن.
خلاصه با کمک هم گل هارو آماده کردیم و به جای همیشگی رفتیم و دانه ای 3500 تومن فروختیم.
وخیلی هم زود همش فروش رفت و خدارو شکر نسبت به سرمایه کم سود خوبی بردیم.
اینجا بود که من تجربه کردم گل یک سرمایه گذاری خوب برای مناسبت های مختلف است و در روز پدر هم سعی میکنم انجامش بدم.
در زیر هم چند تا عکس از گل ها براتون گذاشتم.