نظریه های یک جادوگر ( کنترل قانون جذب )

[حمید سیدی زاده]

درود به دوستان شبانگاه
راستش امشب هم میخوام در باره یک جادوی دیگه که دوستان یکم به خودشون میگیرن صحبت کنیم.
خوب عزیزان دیشب درمورد جادوی خواب شیرین صحبت کردیم و امشب درباره یک برداشت اشتباه از خودمون میخوام صحبت کنیم . می دونید دوستان قبلاً صحبت از باور کردم و گفتم که چه جوری میتونید با باور خود جادو کنیم ولی یک سری از مردم فکر میکنند که باور دارند و واقعا باوری در کار نیست .
بگذارین یک خاطره ای بگم از چند وقت پیش .
راستش ما توی شهرمون یک گوهری داریم که خیلی باهاش جال میکنیم به خدا کلی آقاست ،ما بهش میگیم آقا رضا . کلی هم ما باهاش رفیقیم . خلاصه یک دوستی داشیم که از شفا دادن امام رئوف خیلی حرف میزد و خاطره های دیگران رو با جزئیات تعریف میکرد و به قول خودش کاملا به این موضوع ایمان داشت ، نمی دونیم چقدر با این موضع شفا دادن امام هشتم آشنایی دارین ولی برای ما مشهدی ها یک امر طبیعیه راستش موضوع اینجوریه که در شب شهادت امام و بیشتر شب تولد ایشان در هر ده دقیقه یکی شفا پیدا میکنه . بله ، نابینا بینا میشه ، فلج توان پیدا میکنه و سرطان مداوا میشه . خود بنده چند نمونشون رو دیدم و با شفا داده ها هم ارتباط دارم که در صورت نیاز با جزئیات موضوع رو تعریف میکنم . خلاصه از موضوع دور نشیم ، یک شب از شبهای تولد آقا رضا که با دوستم که ته باور به شفا بود توی صحن حرم نشسته بودیم و حرف میزدیم که ناگهان صدای داد بلند شد . آره یکی شفا گرفته بود و جمعیت به سوی اون هجوم می آوردن دیدم رنگ از صورت رفیقم پرید ! ای بابا این چرا اینجوری شد ! گفت حمید چی شد ؟ گفتم امام یکی رو شفا داد . گفت: جون من ، چه جالب ! ، اونجا بود که با خودم گفتم چه جالب این دوستم در واقع باور به شفا نداشت بلکه فکر میکرد که باور به شفا داره .
منظور من از این خاطره این بود که باید باور داشته باشیم نه اینکه فکرکنیم باور داریم .
حالا میخوای بدونی چه جوری میشه از فکر باور به خود باور رسید ؟
بهت میگم باشه فردا شب .
شب خوش 12.05