در جوانی ثروتمند بازنشسته شوید

[ahmad rezaee]

روز ششم : 1391/923/24 (جمعه)

شاید دوستانی که تا اینجای کتاب را همراه من طی می کنند به تشابه بعضی از جملات کتاب با کتابهای قبلی پدر پولدار ایراد بگیرند که تکراری است ، اما در ادامه شما به جمع بندی هایی خواهید رسید که به یقین عملی بودن و راهبردی بودن این نکات را نشان خواهد داد . پس باهم روز ششم را آغاز می کنیم .

درس هاي پدر بي پول
پدر فقيرم اغلب توصيه مي كرد :

« به مدرسه برو ، نمرات خوب بگير ، يك شغل مطمئن و ثابت پيدا كن ، سخت كار كن و پول هايت را پس انداز كن .»

او همچنين از قول افراد مشهور نيز جملاتي نقل مي كرد مثل : " هرگز يك وام گيرنده و يا وام دهنده نباش " و " يك پني صرفه جويي مثل يك پني درآمد است " يا " اگر نمي تواني پول چيزي را بدهي ، آن را نخر . هميشه نقدي خريد كن ."

اگر پدر فقيرم به توصيه هاي خودش عمل مي كرد ، زندگي خيلي خوبي داشت

اما او هم مثل اغلب مردم چيزي را مي گفت كه فكر مي كرد درست است ، اما درست عمل نمي كرد .در عوض پول قرض مي كرد تا خانه و اتو مبيل هايش را بخرد . او هرگز سرمايه گذاري نمي كرد ،

زيرا هميشه مي گفت :" سرمايه گذاري ريسك پذير است " در عوض سعي مي كرد پول پس انداز كند ...اما هر بار يك موقعيت اضطراري پيش مي آمد و او مجبور مي شد از حسابش پول بر دارد .

او براي چيز هايي قرض مي گرفت كه فقير ترش مي كرد و از پول قرض گرفتن براي چيز هايي كه ممكن بود او را ثروتمند كند امتناع مي كرد .
به دليل همين نحوه تفكر مادام العمر و مديريت پول بود كه نتوانست در شصت و پنج سالگي بازنشست شود .
به همين دليل بود كه همچنان كار كرد تا زماني كه بيماري سرطانش رو به وخامت گذاشت و ديگر نتوانست كار كند .
او مرد خوب و سختكوشي بود كه تمام زندگي اش را با سخت كار كردن سپري كرد و سعي كرد از بدهي پرهيز كند و پول پس انداز كند .

اينها درس هايي درباره زندگي و پول بود كه او سعي مي كرد به من بياموزد .