ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


راز میلیاردرهای ایرانی
زمان کنونی: 09-27-2025, 12:50 PM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
نویسنده: کامیار کاظمی
آخرین ارسال: mjdehghani
پاسخ:
بازدید: 3173

ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 19 رأی - میانگین امیتازات : 3
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
راز میلیاردرهای ایرانی
04-09-2011, 11:38 AM
ارسال: #3
RE: راز میلیاردرهای ایرانی
[تصویر: ahad2.jpg]
نام:‌ محمدصدر هاشمي‌نژاد
موفقيت: بانكدار، صاحب 60 شركت، يكي از بزرگ‌ترين پيمانكاران راهساز و سدساز كشور.
تولد: 1329- روستاي هنزا؛ يكي از روستاهاي كرمان


من در روستاي هنزا در استان كرمان متولد شدم. هنزا جايي است در دامنه كوهستان هزار بين جيرفت و بافت. پدر من فرد عالمي از خانواده روحاني و در کار دانشي وجه تسميه‌ها نيز دستي داشت و ازجمله روي نام روستاي ما هم مطالعه كرده بود. هنزا در ابتدا هنزاب بوده است كه به معني افتادن آب از بلندي به پايين است كه به مرور به هنزا تبديل شده است. خانواده من يكي خانواده كاملا معمولي اما با فرهنگ بودند. تا ديپلم را در كرمان خواندم و بعد در رشته مهندسي دانشكده فني تبريز مشغول تحصيل شدم. من در اتاق پلي‌كپي دانشكده فني تبريز كار مي‌كردم و ماهي 90 تومان (نه 90 هزار تومان) حقوق مي‌گرفتم. حدود ماهي 50 تومان هم از طرف خانواده مي‌آمد و خلاصه در مجموع با ماهي 140 تا 150 تومان در ماه درس مي‌خواندم.

وقتي از دانشكده بيرون آمدم، همان كت و شلواري را تن داشتم كه روز اول ورود به دانشگاه پوشيده بودم. كفش‌هايم هم كهنه و پاره بودند. تنها دارايي‌ام كه در تمام زندگي‌ام كمكم كرد و مي‌كند 3 چيز بود: يك پشتكار، دو پشتكار و سه پشتكار.

با اين دارايي شروع به كار كردم و چون مهندسي خوانده بودم در چند شركت كارآموزي كردم و سرانجام استخدام شدم از قرار ماهي 3 هزار تومان. اين داستان مربوط به سال 1353 است. هيچ دارايي ديگري نداشتم جز يك ژيان چادري كه مال شركت بود و زير پاي ما گذاشته بودند. اما خيلي زود كارفرماي خودم شدم. پس از يك سال و اندي كه در شركت‌ها كار كردم، يكي از دوستانم كه در زنجان پروژه پل‌سازي در راهي را به عنوان پيمانكار دست دوم برداشته بود و در كارش مانده بود، به من زنگ زد و گفت چه مي‌كني؟ گفتم: در شركتي كار مي‌كردم و از آنجا بيرون آمدم و الان سرگردان هستم. گفت بيا زنجان ببينيم با هم چه مي‌توانيم بكنيم. به زنجام رفتم و آن پروژه پل‌سازي را با دوستم شريك شدم و از‌ آنجا كار پيمانكاري را شروع كردم. الان در بين شركت‌هايم كه حدود 60 شركت هستند، اولينشان با همان كت و شلوار كهنه و كفش‌هاي پاره تاسيس شده است و تا الان به عنوان يك شركت معتبر بين‌المللي كه اولين صادركننده خدمات فني و مهندسي كشور است، كار مي‌كند و پروژه‌هاي عظيمي را در اين كشور احداث كرده است. آن موقع سازمان برنامه براي اين كه بخواهد به هر شركتي رتبه و درجه بدهد، حداقل 100 هزار تومان سرمايه مي‌خواست و ما دوست داشتيم اين رقم 10 هزار تومان يا كمتر باشد! اما سرانجام با قرض و قوله فراوان اين رقم را جور كرديم و آن شركت تاسيس شد. در اين شركت كمي پيشرفت كرديم تا سال 1360 رسيد كه سال گرفتاري و بدبختي براي ما بود. در كار پيمانكاري‌مان ورشكست شديم و سال 1364 دوباره از زير صفر استارت زديم. در آن سال‌ها واقعا هيچ چيز نداشتم. هيچ چيز. در تبريز پروژه‌اي اجرا كرده بوديم كه ما را خلع يد كرده بودند و حالا دنبال گرفتن طلبم بودم. يادم نمي‌رود. بايد به تبريز رفت و آمد مي‌كردم براي پيگيري امور مالي و طلب‌هاي آن پروژه. پول هواپيما كه نداشتم با اتوبوس به تبريز مي‌رفتم و آن اتوبوس‌ها شب‌رو بود و حدود 5 صبح به تبريز مي‌رسيدم. اما تا زماني كه ادارات دولتي باز مي‌شد 3، 4 ساعتي زمان بود. من هم كه پول مسافرخانه نداشتم با همان روزنامه‌اي كه در اتوبوس خريده بودم، به حمام‌هاي عمومي تبريز مي‌رفتم و آنجا مي‌ماندم و بعد هم با همان روزنامه خودم را خشك مي‌كردم و مي‌رفتم دنبال كارم. اين اوضاع ادامه داشت تا اين كه قرار شد يك هياتي براي تهيه صورت‌هاي مالي آن پروژه به محل پروژه بيايد. خب! آن هيات شام و ناهار و بليت و ساير مخارج لازم داشت و حالا ديگر من خودم نبودم و بايد اين مخارج را تامين مي‌كردم و به پول سال 63 ـ 64 حدود 7 تا 10 هزار تومان مي‌شد. به خانه آمدم و مثل ماتم‌زده‌ها فكر مي‌كردم. خدا مادرخانمم را خير بدهد. از من پرسيد چي شده‌؟ چند بار پرسيد تا ماجرا را گفتم. ايشان آن پول را براي من تامين كرد و هيچ وقت هم حاضر نشد آن را پس بگيرد. با آن وضع اسفناك مالي در سال 64 استارت زدم و كم‌كم پيمانكار خوبي شدم، با توسل به همان 3دارايي كه گفتم. سپس پيمانكار اتوبان‌ساز شديم و كمي بعد خواستند يك تعداد از پيمانكاران را به پاكستان بفرستند و ما هم به مصداق شعر معروف: عاقل به كنار دجله تا پل مي‌جست ‌/‌ ديوانه پابرهنه از آب گذشت، ما شديم اولين پيمانكار خارجي جمهوري اسلامي ايران در خارج كشور. يك پروژه مهندسي را گرفتيم و شروع كرديم و به رغم همه مشكلات و گرفتاري‌ها در داخل و خارج كشور خدا كمك كرد و آن پروژه خوب از آب درآمد و ما هم كمي نونوار شديم و خودمان را باور كرديم.


در مرحله بعدي كه حدود 11 سال پيش است، گفتم حالا كه پيمانكاري را ياد گرفتيم، دست به كارهاي ديگري هم بزنيم؛ لذا كار تاسيس يك هلدينگ متشكل از حدود 60 شركت را آغاز كرديم و از اين مسير به بحث بانكداري هدايت شدم. با خودم گفتم درحوزه بنگاه‌داري يکي از وظايف مهم اين است که يك بانك را تاسيس كنيم و در آن بانك روش‌ها و عملكردهاي نوين را بياوريم و به اين ترتيب اولين بانك خصوصي كشور را تاسيس كرديم. از سوي ديگر هلدينگ ما در بازار سرمايه هم وارد شد و رنج‌ها و سختي‌هاي ما هم شروع شد. واقعا الان كه نگاه مي‌كنم از سخت‌ يك كم بيشتر بود. سختي‌اش از نوع رنج بود. كارهاي عادي پيمانكاري ما سختي فيزيكي يا مالي داشت. مثلا ماشين‌آلات نداشتيم يا بنيه مالي؛ اما وقتي به سراغ كاري مي‌روي كه جديد است و فضا براي آن مساعد نيست و به رسميت شناخته نمي‌شود، رنج به دنبال دارد؛ اما باز آن 3 سرمايه را داشتيم. هنگام ورود هلدينگ من به بازار سرمايه و بانكداري، چون اين حوزه حوزه از ما بهتران بود، با مشكل مواجه شديم. دولتي ها در اين حوزه جولان مي‌دادند. چه شركت‌هاي دولتي و چه شركت‌هاي شبه‌دولتي. از هر طرف تيرها به سوي ما پرتاب شد و اين بسيار رنج‌آور بود. واقعا رنج‌هاي دوره كم‌تواني و آن زمان كه هيچ نداشتم و به كارهاي بزرگ دست مي‌زدم، در برابر اين رنج هيچ بود. رنج‌هاي روحي، عصبي و جسمي. بريدن و نااميد شدن در حد اعلا وجود داشت. احساس مي‌كردم در اين مملكت تك و تنها دست به كاري زده‌ام كه نبايد مي‌زدم؛ اما ديدم حالا كه كار از كار گذشته بايد با توسل به همان سرمايه‌ها دست روي سرم بگذارم و رنج بكشم تا هزار تير بيايد و اگر بعد از آن زنده ماندم، چشمانم را باز مي‌كنم و به كارم ادامه مي‌دهم. اگر هم مرده بودم كه هيچ! خدا خواست و زنده ماندم و بابت آنچه گذشت و ما از اين ماجراها عبور كرديم، خدا را شكر مي‌كنم؛ ولي الان كه به پشت سر نگاه مي‌كنم، مي‌بينم اي كاش كار بزرگ از اول خبر مي‌كرد كه بزرگ است، اگر خبر مي‌كرد اصلا سراغش نمي‌رفتم! آنچه باعث شد من دنبال كارهاي بزرگ بروم اين بود كه احساس مي‌كردم براي ارضاي خودم و روح خودم پول كافي نيست و اصلا جايي در معادله ندارد.

بايد به عنوان يك كارآفرين كارهايي انجام بدهي كه قشر بيشتري از مردم در آن مشاركت داشته باشند. من نوعي سرمايه‌داري عمومي را در اين كشور تعريف و اجرا كردم. نقش من اين است كه سرمايه زياد و مشاركت عمومي متمركز ايجاد كنم تا اتفاق بزرگي مثل تاسيس يك بانك و هلدينگ يا هر مجموعه ديگري كه تاسيس آن از حد و مرز و توان فردي يك انسان فراتر است، به وقوع بپيوندد و ديدن ثمره آن تلاش يعني ارضاي روح. من حدود 60 شركت را زير پوشش و مديريت مستقيم و غيرمستقيم خودم دارم و 10 هزار نفر برايم كار مي‌كنند، يعني هر نفر 3 عضو خانواده داشته باشد، يعني 30 هزار نفر از اين محل نان مي‌خورند و كار مي‌كنند.

من 3 فرمولم را سخت حفظ كرده‌ام: يك پشتكار، 2 پشتكار و 3 پشتكار. اگر يك انسان بدون اين فرمول در ابتداي يك داستان قرار بگيرد، سختي‌ها را تحمل نمي‌كند و از آن فرار مي‌كند؛ اما اگر مثل من با اين فرمول‌ها و سماجت وارد ماجرا شوي و به وسط موضوع برسي، مي‌بيني كه راهي نداري يا بايد برگردي يا بايد جلو بروي. من هميشه مسير روبه جلو را انتخاب كرده‌ام. با خودم مي‌گفتم با برگشتن من كه چيزي درست نمي‌شود. فقط خسارت وارد مي‌شود و 10 هزار نفر بيكار مي‌شوند. پس بگذار به جلو بروم تا اگر به ساحل رسيدم، 10 هزار نفر هم پشت سرم نجات پيدا كرده باشند.

البته براي ارضاي روح خودم كارهاي ديگري هم مي‌كنم كه يكي از آنها كه خيلي دوستش دارم، تاسيس يك بنياد براي گسترش آموزش و پرورش در كشور است. فكر مي‌كنم اصلي‌ترين نياز ما در كشور آموزش و پرورش بويژه در مناطق محروم است تا استعدادهاي ناب و خالص و پاكيزه و زيبا را كشف كند. هدفم را روي اين كار متمركز كرده‌ام و دارم كار را شروع مي‌كنم. من خيلي پروژه‌هاي بزرگي را در اين كشور اجرا كردم. راه‌آهن اصفهان ـ شيراز، سد تالوار، سد ارسباران، اتوبان قم - کاشان، پروژه 7000 واحدي خانه‌سازي در ونزوئلا و... اما اين كار آموزش و پرورش را بزرگ‌ترين كار خودم مي‌دانم و حساس‌ترين آن. من روزهاي سختي را پشت سر گذاشتم تا به اينجا رسيدم و اگر آن فرمول نبود، غيرممكن بود نجات پيدا كنم. داناترين آدم روي زمين كه عقلش عالي است، اگر در حد حرف باقي بماند و ايستادگي و ايستادگي و ايستادگي را ياد نگيرد، هيچ کاري از پيش نمي‌رود. توجه كنيد تمام انسان‌هاي موفق اشتباهات فراواني كرده‌اند و در تدريج و ستيز زمان آموزش ديده‌اند. لذا توصيه‌ام اين است كه آن فرمول جادويي من را هميشه به كار ببريم و بدانيد معجزه مي‌كند، در زندگي من كه معجزه كرد...

[تصویر: Mrkamiar2.gif]


مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


پیام های داخل این موضوع
RE: راز میلیاردرهای ایرانی - کامیار کاظمی - 04-09-2011 11:38 AM

موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  10 راز موفقیت «پیر امیدیار»؛ ثروتمندترین مرد ایرانی! samiar afshari 6 3,096 10-22-2015 04:45 PM
آخرین ارسال: hossein aghili
  "بیژن پاکزاد" موفق‌ترین فروشنده ایرانی Amiraliamirali 1 1,452 09-19-2015 05:54 PM
آخرین ارسال: Amiraliamirali
Rainbow پولدار ترین مرد ایرانی omid.movafaghiat 0 1,136 12-25-2014 02:40 PM
آخرین ارسال: omid.movafaghiat
  پولدار ترین مرد ایرانی omid.movafaghiat 0 2,144 12-25-2014 02:33 PM
آخرین ارسال: omid.movafaghiat
  یک مرد روستایی ایرانی با درآمد میلیون دلاری MARYAR 7 2,526 11-18-2014 01:10 PM
آخرین ارسال: melisa8
  ورود یک میلیارد تازه وارد ایرانی به لیست فوربس با ملیت تازانیایی forbes 1 1,317 07-24-2014 05:57 PM
آخرین ارسال: YashaR1989
  8مولتی میلیاردر ایرانی را بشناسید (فوق العاده+حتما بخوانید) کامیار کاظمی 25 11,549 07-01-2014 02:18 PM
آخرین ارسال: aminsalar
  میلیاردرهای ایرانی از راز خود می گویند... کامیار کاظمی 23 8,652 06-19-2014 11:31 PM
آخرین ارسال: abdolhossein
  خلاقیت یک کارگر روستایی ایرانی که میلیاردر شد! ndm1368 45 13,629 06-19-2014 11:09 PM
آخرین ارسال: abdolhossein
  تنها زن میلیاردر ایرانی کیست؟ iranbano 0 1,404 04-10-2014 04:34 PM
آخرین ارسال: iranbano
  اشنایی با زندگی انوشه انصاری اولین زن فضا نورد ایرانی الاصل - انوشه انصاری نمونه یک ز omid.monibi 0 1,147 01-12-2014 02:32 PM
آخرین ارسال: omid.monibi
Rainbow معرفی میلیاردر های ایرانی همراه عکس omid.monibi 2 1,573 01-12-2014 02:23 PM
آخرین ارسال: omid.monibi
  میلیاردرهای ایرانی را بشناسید successman 3 1,823 12-24-2013 05:29 PM
آخرین ارسال: zhosseini81
  آشنایی با میلیاردرهای ایران REZA HAJISALIMI 0 1,225 07-14-2013 04:33 AM
آخرین ارسال: REZA HAJISALIMI
  اسامی بیلیونرهای ایرانی بهنام ذوالفقارزاده 4 3,913 06-04-2013 03:43 PM
آخرین ارسال: Divar
Wink معرفی میلیاردرهای ایرانی کامیار کاظمی 60 20,632 05-23-2013 11:33 AM
آخرین ارسال: mallarme
  راز آیس‌پک کامیار کاظمی 8 3,130 05-20-2013 09:39 PM
آخرین ارسال: kiarash64
  میلیاردر معروف ایرانی ‌پولهایش‌ را چگونه ‌خرج ‌می‌کند؟ karafarin 0 1,723 03-13-2013 04:55 PM
آخرین ارسال: karafarin
  پدر شیرینی دانمارکی، مارک ایرانی شیرینی دانمارکی karafarin 0 3,597 03-10-2013 09:59 AM
آخرین ارسال: karafarin
  کسب و کار ۱۰ فوتبالیست پولدار ایرانی karafarin 0 1,249 01-30-2013 03:13 PM
آخرین ارسال: karafarin

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS