ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


خاطرات
زمان کنونی: 09-26-2025, 03:08 PM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
نویسنده: mohammadshamosi
آخرین ارسال: محسن قلي زاده
پاسخ:
بازدید: 13384

ارسال پاسخ 
خاطرات
10-31-2012, 02:50 AM (آخرین ویرایش در این ارسال: 11-05-2012 03:03 PM، توسط mohammadshamosi.)
ارسال: #40
چیکارش میشه کرد خوب؟
چیکارش میشه کرد خب ؟

از شما که پنهان نیست، از خدا چه پنهان که ما را دارند می‌برند سربازی، می‌دانم که دل شما برای من تنگ می‌شود (حالا آبرو داریی بفرمایید، چشم حساب می‌کنیم)، خلاصه اینکه این را هم می‌دانم اشک از چشمان شما جاری شده (از ذوق)، اما ما هم‌چنان اینجاییم (چرا اخم کردید؟).

بله، درست متوجه شدید، قرار است ما را به زودی ببرند خدمت مقدس سربازی، البته نمی‌دانم چه کسی چنین حرفی را زده، اما تا انجایی که بنده می‌دانم این قد است ، قرار است پدر ما را در بیاورد.

چشم شما روز بد نبیند، ما هر چه خود را پیش این آقای دکتر معافیت سربازی به خل‌چمی زدیم، حرف ما را نپذیرفت .

حتی گفتیم کاربران انجمن میلیاردرهای آینده ایران را نیز به اینجا میاوریم، باور بفرمایید همه قسم خواهند خورد ، نپذیرفتند…حتی یکی از دکتر ها عرضیدند: انصافا تو بودی، به خودت معافیت می‌دادی؟ ، بنده نگاهی کردم و گفتم: دکتر، بنده اگر جای شما بودم ، همه فرزندانم را نیز از این خدمت مقدس معاف می‌کردم .

دکتر کمی ما را نگریست و گفت: چرا؟ ، گفتم: دکتر جان، بنده لیاقت این خدمت مقدس را ندارم و این پای لجن وار و آلوده به گناه ما ، نباید وارد این خدمت مقدس شود .

البته آقای دکتر هم به ما قول داد که اجازه نمی‌دهد ما وارد کار های بی‌ارزش بشویم و قرار است مدیریت WC و یا اینگونه مسائل مهم و حیاتی را به عهده بگیریم . انصافا هم حساب کنید کار بسیار مهمی است ، شاید شما بتوانید ۲۴ ساعت غذا میل نفرمایید ، اما وجدانن می‌توانید ۲۴ ساعت اهم اهم نکنید؟ نمی‌توانید دیگر ...

خلاصه اینکه بنده تازه فهمیدم که این چند سالی که طراحی می‌کردیم خبر چیزمان (چیز=زندگی) ، بی‌فایده است ، تازه ، دنیا بدون گرافیست خواهد گذشت ، اما انصافا بدون WC چی؟ نمی‌گذرد دیگر ...

تازه، خارج از بحث های مهمی مثل WC و این حرفا ، احتمالا شاید شغل های ضعیف و پیش و پا افتاده‌ای همانند مدیریت کل نیروی دریایی کشور را نیز به من بدهند ، البته بنده علاقه‌ای به پذیرش چنین مسائل مضحکی ندارم ، در نتیجه همان مدیریت خودمان بهتر است ...

دوستان که پیش می‌آیند ، می‌گویند:

"نگران نباش، چشم بهم بزنی می‌گذرد"


در جواب این جمله ، واژه بسیار زیبایی است که بخاطر وضعیت سنی که احتمال دارد ما آن را سانسور می‌کنیم و بجایش یک واژه دیگر استفاده می‌کنیم که "این چشم ما را چیز کرد" ، این چیز جدیدا کاربرد های بسیار زیادی داشته ، من تازه فهمیدم بنده خدا چرا هی چیز چیز می‌گفت ، رویش نمی‌شود در مقابل تلوزیون به این پدر سوخته فحش های چیز دار بدهد ، منظورم از پدر سوخته مجری برنامه است ، فکر بد نکنید.


این را هم بگویم که امروز یکی از دوستان پیام گذاشت که "باورتان نمی‌شود اینجا همه چیز خوب هست ، هر روز می‌خندیم و کلی خوشحالیم، تازه فهمیدم که چقدر بزرگ شدم".

شما نگران نباشید، من نیز سه ماه دیگر اینگونه می‌نویسم "باورتان نمی‌شود ، من همچنان دارم چشم بهم می‌زنم اما نمی‌گذرد که هیچ ، هی از ما گذر می کنند و می‌خندند ... البته تغییرات عمده‌ای در چرخ های ماشین ایجاد شده ، جدیدا کشنده نیست فقط خنده می‌اورد همه را بجز ما که هی گذر می کنند ...، بعد فرمانده می‌گوید ما را دست مینداختی نه؟ یکبار دیگر از روی این چیز گذر کنید"

یکی از دوستان اخیرا می‌گفت ، پسر که سربازی می‌رود یا سیگاری می‌شود یا چیز ...، ما نیز پس از اینکه فهمیدیم چیز چیست ، گفتیم قطعا سیگاری خواهیم شد ... تا چیز نشویم .

البته مادر بزرگ بنده می‌گوید ، سربازی نور است و کسی که سربازی می‌رود نورانی می‌شود، ما نیز می‌گوییم حال که به این اندازه به سربازی علاقه‌مند هستی می‌خواهی بجای ما بروی؟ می‌گوید بنده لیاقت سربازی رفتن را نداشتم، ما نیز گفتیم، بنده هم همین را بیان داشتم اما خب کسی گوشش بدهکار نبود ...

نتیجه اخلاقی: تا جون خانواده رو به لب نرسوندید ، برید و خودتون رو به یگان خدمتی معرفی کنید Smile

[تصویر: xfbct4vcsco7prnthlj.jpg]

در دنیا یک نفر فقط وجود دارد که باید سعی کنیم

همیشه از او بهتر باشیم

و آن کسی نیست جز گذشته خودمان!
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


پیام های داخل این موضوع
خاطرات - mohammadshamosi - 06-14-2012, 02:36 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-14-2012, 04:26 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-16-2012, 10:30 PM
RE: خاطرات - MARYAR - 06-16-2012, 11:32 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-17-2012, 12:16 AM
RE: خاطرات - hamidtaha - 06-17-2012, 12:20 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-17-2012, 12:27 AM
RE: خاطرات - mosafer bedar - 06-17-2012, 08:05 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-18-2012, 12:56 PM
RE: خاطرات - فرهاد قربانی - 06-18-2012, 01:49 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-18-2012, 07:40 PM
RE: خاطرات - فرهاد قربانی - 06-18-2012, 08:01 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-20-2012, 02:40 PM
RE: خاطرات - goldmen - 06-20-2012, 06:35 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-25-2012, 01:19 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 07-06-2012, 11:57 PM
RE: خاطرات - P@RSA - 07-07-2012, 12:29 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 07-07-2012, 01:51 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 07-13-2012, 11:51 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 07-16-2012, 01:56 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 08-03-2012, 12:22 AM
RE: خاطرات - P@RSA - 08-03-2012, 12:43 AM
RE: خاطرات - فرهاد قربانی - 08-03-2012, 12:49 AM
RE: خاطرات - درناز - 08-03-2012, 02:36 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 09-08-2012, 05:28 PM
RE: خاطرات - M3HDI - 09-08-2012, 05:40 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 09-08-2012, 05:52 PM
RE: خاطرات - کامیار کاظمی - 09-08-2012, 06:04 PM
RE: خاطرات - صدفی - 09-08-2012, 11:41 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 09-19-2012, 11:58 PM
RE: خاطرات - فرهاد قربانی - 10-14-2012, 09:37 AM
RE: خاطرات - jahanagahi - 09-20-2012, 12:56 AM
RE: خاطرات - P@RSA - 09-20-2012, 04:17 PM
RE: خاطرات - M3HDI - 09-20-2012, 06:34 PM
RE: خاطرات - jahanagahi - 09-20-2012, 07:25 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 09-22-2012, 01:09 PM
RE: خاطرات - درناز - 09-24-2012, 12:48 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 10-06-2012, 09:34 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 10-14-2012, 01:21 AM
چیکارش میشه کرد خوب؟ - mohammadshamosi - 10-31-2012 02:50 AM
RE: خاطرات - حامد - 10-31-2012, 10:45 PM
RE: خاطرات - M3HDI - 10-31-2012, 11:04 PM
RE: خاطرات - مسعود کوچولو - 11-01-2012, 12:23 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 11-01-2012, 12:29 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 01-08-2013, 10:38 PM
RE: خاطرات - MARYAR - 01-08-2013, 10:59 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 01-09-2013, 09:52 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 03-12-2013, 02:41 PM
RE: خاطرات - MARYAR - 03-12-2013, 06:40 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 03-12-2013, 10:38 PM
RE: خاطرات - MARYAR - 03-12-2013, 10:41 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 03-13-2013, 01:24 AM
RE: خاطرات - MARYAR - 03-13-2013, 01:30 AM
RE: خاطرات - MARYAR - 03-12-2013, 10:45 PM
RE: خاطرات - jahanagahi - 03-12-2013, 10:57 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 05-22-2013, 05:02 PM
RE: خاطرات - MARYAR - 05-22-2013, 05:37 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 09-22-2013, 05:32 PM

موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  خاطرات نوجوانی که به فکر میلیاردرشدن بود alireza091111 8 2,204 05-30-2013 01:28 PM
آخرین ارسال: alireza091111

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS