دیوار ذهنی

[مهدی گل محمدی]

بله سخنان شما متین.(البته اینایی که من میگم برای مهدی 1 ماه پیش بود الان خیلی عوض شده)
من احساس میکردم نمی تونم رو یه موضوع تمرکز کنم.
مثلا مدتی پیش یکی از بچه های انجمن پیشنهاد داد که بیا برای هدایا تبلیغاتی سایت بزن و من میزبانی تو قبول می کنم.
من اینکاررو کردم.اولش خوب اومدم جلو ولی بعدش یه چندروزی بیخیال شدم.
بعد از چند روز اومدم دیدم که کلا دیگه اون قضیه میزبانی هم منحل شده و دیگه کلا اعصابم خورد شد و بیخیال شدم.کل زحمتی که کشیده بودم تا عکسا رو آپلود کنم و توضیحات رو بنویسم پرید.
چند روز پیش دوباره یه شور و اشتیاقی به دلم افتاد گفتم یه یا علی بگم و از نو شروع کنم.
اینبار دقیقا به همین فکر کردم که باید رو هدفم دوباره تمرکز کنم و اون رو فقط یه تفریح بدونم.
اول هدفم رو نوشتم
بعد موانع رسیدن به هدف رو نوشتم
بعد مزایای هدفم رو
و در انتها مدت زمان رسیدن به هدف و مدت زمان کار بروی هدف رو نوشتم.
اینطوری احساس کردم که هدفم شفاف تر شده و تمرکز من روی اون بیشتر شده.
چهارشنبه ای زنگ زدم به محمد و با کمک اون اولین گام برای رسیدن به هدفم رو برداشتم(خریدن هاست برای میزبانی سایتم)
بعد شروع کردم به آموزش دیدن درباره نصب قالب ها و ....
از چهارشنبه درگیر کارای اولیه بودم.
امروز از صب ساعت 8 تو مغازه ام و یکی یک دارم عکس ها رو طراحی می کنم و آپلود میکنم.
سماجت امروز اصلا قابل باور برای خودم نبود.من کسی نبودم که 10 ساعت مدام بشینم روی طرحم کار کنم.ولی نمیدونم امروز چی شد که من اینجوری شدم.
من دنبال اینم که بدونم من چرا امروز اینجوری شدم؟
(در ضمن سایتی که میگفتم اینه:www.sabagift.ir ببخشید که فعلا نیمه کارس دارم روش کار میکنم.)