ميلياردرها

[3ObHaN]

اقا مهدی بدجوری موفق میشه !
میلیاردر ها ، بخش 2
چشماتون رو ببندید و در 13 سال بعد بچه های انجمن رو تجسم کنید !
من اقا هوشنگ رو میبینم وایستاده رو صندلی و داره واسه بازیکن های تیم فوتبال خودش سخنرانی میکنه و در مورد تجسم خلاق بهشون نکته میگه و میگه کافیه تجسم کنید که بردید و حتما میبرید ، دیگه کسب و کار دادن دست اقا پسرشون و خودشون چسبیدن به حال و حول دنیا ! تلفن زنگ میخوره و بعد از قطع مکالمه ، اقا هوشنگ میگه هواپیما رو اماده کنید باید برگردیم ایران !
اقا کامیار رو میبینم وسط بیابون با خانومشون و هواپیمایه خصوصی خانومشون و دو تا خلبان و 3-4 تا محقق ! هنوز دست از نواوری و کارهای خارق العاده برنداشته ! داره در مورد یه چیزی وسط بیابون تحقیق میکنه ! هم استاد دانشگاهه و هم محقق ! تو کشور ثابتی هم زندگی نمیکنه !
اقا مهدی رو میبینم ، تو یه برج که طبقه ی پایینش خونشه ! یه لب تاپ ( البت نسل جدید ) فقط رو میزش داره و یه شیر طلایی هم وسط اتاقشه ! و داره سعی میکنه از اون بالا جنسیس مدل 2025 رو نگاه کنه ، قسمتی از سهام هیوندا هم خریده !
اقا فرامرز رو متاسفانه نتونستم تجسم کنم ! ولی منشیشون واسه اواخر ماه اینده بهم وقت داده ! تازه میگن ریس اتاق بازرگانی شده !
خانم مادر هم پیش دختر کوچولوشون هستند که اون موقع دیگه حتما بزرگ شدن و در حین مادر بودن دارند با لب تاپ برنامه های شعبه ی جدید بانک خصوصیشون رو تو برزیل چک میکنند !
اقا مصطفی هم تو ایران مونده، شرکت عمرانی داره ! فهمیده پول تو چیه ! یه پروژه گرفته ! نمیدونم دقیق چیه ! از بین این همه لودر و بیل و کامیون رد میشم و از دور نگاشون میکنم ! تا میخوام برم پیششون یه هلیکوپتر میشینه رو زمین و ایشون و مدیر برنامه هایشون سوار میشن و میرن ! پس از سوال میبینم رفتن رو سکوی نفتی !
اقا مهدی (855 ) هم تاجر شده ! تجارت میکنه و بازار کسب و کار ملی رو داغون کرده ! از ویتنام ( که اون موقع جای چین رو گرفته ) جنس وارد میکنه ! اما از دست این کالا های بی کیفیت ویتنامی
و اما خودم ، خودم رو تو ایتالیا میبینم ! متحیر دارم به برج کج پیزا نگاه میکنم ! چقدر قشنگه ! از پشت یکی صدام میکنه ، بر میگردم میبینم مدیر برنامه هامه ! میگه 5 دیقه ی بعد تو جشنواره ی بین المللی صلح با طبیعت سخنرانی دارید !؟ اره ، من وارد جنگی بزرگ با تمام اون بالایی ها شدم که دارند طبیعت رو خراب میکنند !