ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


خاطرات
زمان کنونی: 09-26-2025, 03:07 PM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
نویسنده: mohammadshamosi
آخرین ارسال: محسن قلي زاده
پاسخ:
بازدید: 13383

ارسال پاسخ 
خاطرات
06-20-2012, 02:40 PM
ارسال: #13
RE: خاطرات
آدم فروشی از جنس یک مونث

هفته دیگه امتحانات آخر ترم تابستان شروع میشد.اما من یکبار هم سر کلاس برنامه نویسی نرفته بودم.با خودم تصمیم گرفتم که به آخرین جلسه کلاس برم تا هم با استاد هم با جو و هم با نوع سئوالات آشنا بشم. هر چند که جزوه کلاس رو داشتم و کمی هم خونده بودم.

از بد حادثه وقتی خواستم که در آخرین جلسه درس شرکت کنم وسط راه ماشین خراب شد وبا تاخیر زیاد به کلاس رسیدم.دقیقا همون موقعی که کلاس داشت تموم میشد.

با پر رویی در زدم و از استاد اجازه نشستن خواستم.استاد مادر مرده با دیدن من تعجب کرد و فکرکرد شاید من اشتباه آمدم به خاطر همین پرسید:ببخشید آقا! مطمئنی درست آمدی؟ من که شما رو بیاد نمیارم

باز هم با پر رویی گفتم: اختیار داری استاد من فلانی هستم همیشه هم اون گوشه کلاس میشینم چطور من رو بیاد نمیارید؟

استاد بدون اینکه به روی خودش بیاره گفت: خوب اشکال نداره حالا که دیر امدی برو لیست حضور غیاب رو از دفتر بیار.


نقشه.ام گرفته بود حالا حتی میتونستم دست تو لیست هم ببرم به سمت دفتر دانشکده رفتم. رئیس دانشکده عصبانی بود و داشت با چند نفر جر وبحث میکرد. من به سراغ لیست کلاسها رفتم اما تازه یادم افتاد که من اصلا اسم استاد رو نمیدونم! هی گیج وویج میخوردم که یک مرتبه رئیس دانشکده با عصبانیت ازم پرسید: دنبال چی میگردی؟ ، منم در جواب با خونسردی گفتم: والله امدم لیست کلاس رو ببرم اما اسم استاد یادم نمیاد!

این جمله رییس دانشکده رو به هوا پرتاب کرد و با فریاد گفت: چی؟ترم تموم شده اما دانشجو اسم استادش رو نمیدونه. پس برو به استادت بگو خودش بیاد تا بپرسم در طول ترم کجا بوده که شما نمیشناسیدش؟

حالا خر وبیار وباقالی بار کن!حسابی ضایع شده بودم. از دفتر امدم بیرون.حوالی کلاس پرسه میزدم و نمیدونستم که چکار کنم.اما یکمرتبه یک فرشته نجات دیدم [تصویر: fqnt7mhsfst4lvifi33.gif] .این فرشته نجات یکی از دانشجویان دختر بود که ترمهای قبل با هم کلاس مشترک داشتیم .بین خودمون بمونه من حدودا دو هفته ای هم عاشقش شده بودم!!!


با سرعت به طرفش رفتم .مثل اینکه از دستشویی امده بود وبه طرف کلاس برنامه نویسی میرفت اون گفتگوی من و استاد رو هم دیده بود. رو به من کردو گفت: پس لیستت کو چرا نیاوردیش

گفتم: تو که فهمیدی خالی بستم. الان هم هرچی فکر میکنم اسم استاد یادم نمیاد تا برم لیست رو بیارم .

دختر دانشجو هم تمام جیک وپیک استاد رو برام رو کرد. اینکه اسمش چیه. چند سالشه. کجا درس خونده....


من فاتحانه از دختر مورد علاقه سابقم که مجددا به خاطر همین کارش از اون خوشم امده بود! تشکر کردم و دوباره کنار دفتر پرسه زدم تا اینکه یک دانشجوی دیگه رو پیدا کردم و از اون خواهش کردم که لیست استاد فلانی رو از دفتر بیاره اونم بنده خدا حرفم رو گوش کرد و من لیست بدست به سمت کلاس رفتم. در بین راه هم جلوی اسمم که خالی بود تا دلتون بخواد علامت "ح" گذاشتم [تصویر: 7fjydp8zayd7i0r0pvuj.gif] .

در زدم وارد کلاس شدم. دانشجوها با دیدن من همگی خندیدن. استاد با لبخند معنی داری پرسید: ببینم تو از اول ترم سر کلاس بودی بعدا اسم من رو نمیدونی؟

منم با قیافه حق به جانبی گفتم: استاد این چه فرمایشیه؟شما استاد فلانی.از فلان دانشگاه فارغ التحصیل شدید.انقدر سن دارید... ، این جمله من موجب خنده بیشتر بچه ها شد.من از اینکه استاد رو خوب ضایع کردم کلی ذوق کردم ومیخواستم بنشینم که دوباره استاد گفت: مرد حسابی این اطلاعات رو که خانم فلانی به تو داده . اون موقع که بیرون کلاس با التماس دنبال یکی میگشتی که اسم من رو ازش بپرسی .


نه! استاد علم غیب نداشت.بلکه بوی ادم فروشی میامد.آدم فروشی از جنس یک مونث اونهم از نوع دانشجو اونهم کسی که اطلاعات استاد رو به من داده بود واطلاعات من رو به استاد [تصویر: e9zkyiisqli5tr5n3ewx.gif]



نمره5/9 اخر ترم من و افتادنم یادگار اون آدم فروشه!!!



نتیجه اخلاقی(1):هیچ وقت به دختر ها اعتماد نکنید!

نتیجه اخلاقی (2):بچه های عزیز از اول مهره فکر اخر ترمتون باشید [تصویر: 7fjydp8zayd7i0r0pvuj.gif]

در دنیا یک نفر فقط وجود دارد که باید سعی کنیم

همیشه از او بهتر باشیم

و آن کسی نیست جز گذشته خودمان!
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


پیام های داخل این موضوع
خاطرات - mohammadshamosi - 06-14-2012, 02:36 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-14-2012, 04:26 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-16-2012, 10:30 PM
RE: خاطرات - MARYAR - 06-16-2012, 11:32 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-17-2012, 12:16 AM
RE: خاطرات - hamidtaha - 06-17-2012, 12:20 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-17-2012, 12:27 AM
RE: خاطرات - mosafer bedar - 06-17-2012, 08:05 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-18-2012, 12:56 PM
RE: خاطرات - فرهاد قربانی - 06-18-2012, 01:49 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-18-2012, 07:40 PM
RE: خاطرات - فرهاد قربانی - 06-18-2012, 08:01 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-20-2012 02:40 PM
RE: خاطرات - goldmen - 06-20-2012, 06:35 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-25-2012, 01:19 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 07-06-2012, 11:57 PM
RE: خاطرات - P@RSA - 07-07-2012, 12:29 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 07-07-2012, 01:51 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 07-13-2012, 11:51 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 07-16-2012, 01:56 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 08-03-2012, 12:22 AM
RE: خاطرات - P@RSA - 08-03-2012, 12:43 AM
RE: خاطرات - فرهاد قربانی - 08-03-2012, 12:49 AM
RE: خاطرات - درناز - 08-03-2012, 02:36 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 09-08-2012, 05:28 PM
RE: خاطرات - M3HDI - 09-08-2012, 05:40 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 09-08-2012, 05:52 PM
RE: خاطرات - کامیار کاظمی - 09-08-2012, 06:04 PM
RE: خاطرات - صدفی - 09-08-2012, 11:41 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 09-19-2012, 11:58 PM
RE: خاطرات - فرهاد قربانی - 10-14-2012, 09:37 AM
RE: خاطرات - jahanagahi - 09-20-2012, 12:56 AM
RE: خاطرات - P@RSA - 09-20-2012, 04:17 PM
RE: خاطرات - M3HDI - 09-20-2012, 06:34 PM
RE: خاطرات - jahanagahi - 09-20-2012, 07:25 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 09-22-2012, 01:09 PM
RE: خاطرات - درناز - 09-24-2012, 12:48 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 10-06-2012, 09:34 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 10-14-2012, 01:21 AM
RE: خاطرات - حامد - 10-31-2012, 10:45 PM
RE: خاطرات - M3HDI - 10-31-2012, 11:04 PM
RE: خاطرات - مسعود کوچولو - 11-01-2012, 12:23 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 11-01-2012, 12:29 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 01-08-2013, 10:38 PM
RE: خاطرات - MARYAR - 01-08-2013, 10:59 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 01-09-2013, 09:52 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 03-12-2013, 02:41 PM
RE: خاطرات - MARYAR - 03-12-2013, 06:40 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 03-12-2013, 10:38 PM
RE: خاطرات - MARYAR - 03-12-2013, 10:41 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 03-13-2013, 01:24 AM
RE: خاطرات - MARYAR - 03-13-2013, 01:30 AM
RE: خاطرات - MARYAR - 03-12-2013, 10:45 PM
RE: خاطرات - jahanagahi - 03-12-2013, 10:57 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 05-22-2013, 05:02 PM
RE: خاطرات - MARYAR - 05-22-2013, 05:37 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 09-22-2013, 05:32 PM

موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  خاطرات نوجوانی که به فکر میلیاردرشدن بود alireza091111 8 2,204 05-30-2013 01:28 PM
آخرین ارسال: alireza091111

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS