بازگشت جادوگر

[حمید سیدی زاده]

با سلام به یاران جادوگر
سلام به اون دوستانی که چسبیدن به هدف شون و به هیچ کس کاری ندارند که کی چیکار میکنه و بقیه کجا هستند فقط به فکر ارتباط با آدم های بزرگ و بزرگ فکر کردن رو تمرین میکنند .
سلام دوستان ، سلام سروران
امروز هم چند خطی در خدمت شما دوستان هستم .
راستش دوستانی تماس گرفتن و مطالبی گفتند که گفتم به این مطالب خاتمه بدم .
دوستان عزیز فقط و فقط کم نوشتن من به خاطر سرشلوغی هست و بس . من خدمت تموم دوستان سایت ارادت دارم و تموم شون دوستان من هستند و مشکلی وجود نداره و از طرفی عزیزان ، سروران و من خدمتون گفتم این حرفای خاله زنونه رو ول کنید و فقط و فقط بچسبید به هدفتون .
دوستان عزیزان سروران من مربی معنوی هستم و بس
و هرکاری بتونم برای هم وطنم انجام میدم و در قبالش چیزی نمی خوام بلکه مزد منو کسی دیگر در قالبی فرای این حرفا به من پرداخت میکنه
فقط زحمت بکشید اگه حرفای من به دوستان کمک کرد لطف کنن به دیگران انتقال بدن تا دوستان دیگه هم استفاده بفرمایند .
به خدا، بگردم این بچه های جنوب رو که ماشاالله با این امکانات کم کارشون رو شروع کردند و در کارخودشون موفق شدند خداوکیلی کلی لذت می برم وقتی دوستان زنگ میزنند و از موفقیتشون برای من تعریف می کنند ماشالله که انشااله الگوی بچه های سایت بشن .

واقعا . دوستان تماس میگیرند یا اسم ام اس یا حضوری میان میگن آقای سیدی زاده به ما یک سرنخ بده ؟
مگه من کارخونه ریسندگی دارم که نخ تولید کنم .
بابا به خدا موفقیت هیچ کاری نداره و فقط کاری که لذت می بری دور از جعفر آقا و قضاوت شروع کن و عاشقش شو ، 1000 بار ، پول رو ول کنید
به دنبال پول نرید که پول فرار میکنه به دنبال کار و عشقش بروید که پول دنبالتون راه بی افته به خدا به همین را حتی هست .
دوستانی که به من مراجعه می کنند جهت راهنمایی فقط 10 درصد موفق میشن .
جالبه
فقط 10 درصد
می دونی اون 10 درصد چی دارند ؟
اون های به نقطه عطف رسیدن و باور کردند دیگه نمی خوان دیگه این جوری زندگی کنن.
اون ها دیگه کاملا خسته شدن و اگر همون جا بگی کوه رو جابجا کم تا صبح کوه رو جابجا میکنند .

آره اون ها باور دارند نه رویا
اون ها باور دارند نه به امید دیگران نشسته باشن
اون ها باور دارند نه جعفر آقا
اون ها باور دارند و با ادم های بزرگ نشست و برخاست میکنند نه با ادم های کوچک
اون ها باور دارند که فکر بزرگی دارند .
چقدر لذت میبرم از این آدمها .

دوستان بزرگوارن قضاوت و حاشیه رو ول کنید و به زندگی بچسبید تا موفق بشین
انرژی تون برای مقابله نگزارین برای پیشرفت بگذارین

با یک داستان نوشته های من تموم میشه
روزی یک آقا یا خانوم کوچک فرقی نمی کنه .
مانند اون دوست بهبهانی یا مرد میان سال اصفهانی ، دوست آذری ، خانوم دنبال دفتر بیمه ، دوست لرم ، دوست آشپز دوست تهرانی یا کرجی یا جنوبی تموم اون عزیزان که ارادت دارم با اونا
وارد یک بستنی فروشی میشه و پشت میز میشنه .
گارسون برای سفارش میاد
پسر میگه : بستنی شکلاتی چنده ؟
گارسون میگه : 50 سنت
پسرک پول خرده هاشمرد و بعد پرسید بستنی معمولی چند است ؟
خدمت کار با توجه به اینکه بستنی فروشی شلوغ بود و بقیه هم منتظر بودن با بی حوصلگی و بی مهری گفت 35 سنت .
پسر گفت پس لطف کنید معمولی بیارین .
خدمت گذار بستی آورد و صورت حساب رو به پسرک داد و رفت .
پسرک بستنی رو تمو کرد و صورت حساب رو پرداخت کرد و رفت
هنگامی که خدمت گذار برای تمیز کردن میز رفت با صحنه ای درس اموز مواجه شد
پسر بچه روی میز در کنار بشقاب خالی 15 سنت انعام گذاشته بود ، در صورتی که می تونست با اون 15 سنت بستنی شکلاتی سفارش بده .
آره عزیزان ،آره بزرگواران ، آره سرواران
شکسپیر میگه : بعضی بزرگ زاده میشوند
بعضی بزرگی رو به دست میارند
بعضی ها هم بدون اینکه بخواهند بزرگی را با خود دارند .

من پیام های همه دوستان رو میخونم .
شبتون بخیر