ایده ی در آمد زا

[jahanagahi]

خاطره : هوشنگ قربانیان

از سالن پروازهای خارجی بیرون آمدم و سوار تاکسی فرودگاه شدم. برای رفع خستگی با راننده صحبت کردم :
- می خوای ایده ای بهت بدم درآمدت دوبرابر و یابیشتر شود؟
- من سرمایه ای ندارم
- نیاز به سرمایه نیست. یک فلاکس دوقلو و چند لیوان یکبار مصرف و کلمن کوچک و چند نوشابه زرد و مشکی و یک روزنامه ایرانی و یک روزنامه خارجی . این کل سرمایه
- بله
- وقتی که مسافری یا خانواده ای سوار شدند . تعارف کن : چائی - قهوه نوشابه , چه میل دارید؟
سپس روزنامه را هم به دستشان بدهید. وقتی پیاده شدند اطمینان دارم بیشتر از کرایه انعام به شما می دهند زیرا وقتی از مسافرت طولانی سفر خارج برمیگردند چند هزار تومان برای آنها در مقابل خدمتی که بهشان دادی به چشمشان نمی آبد.
قبول کرد و قول داد و من تلفن ایشان را گرفتم.
مدتها ازاین مسئله گذشت و من پیگیری کردم . از درآمد بیش از انتظارش تعجب کرده بود.غیر ماشین خودش یک تاکسی دیگری هم خریده بود.
تشکر کرد.
(قابل توجه افرادی که در بین خود و آشنایان و بستگان چنین شغلی دارند.کارآئی این حرکت مربوط به زمان خاصی نیست)

---

دوستی در کارگاه تولیدی من در تهران حسابداری می کرد. یک روز بمن گفت حیلی پیشنهاد کار دارم و لی نمی رسم.
- گفتم دوستهائی داری که حسابدار باشند و بیکار؟
- جواب داد : بله خیلی زیاد.
- گفتم : چند نفر از آنان را انتخاب کن و آموزش بده و به جاهائی که پیشنهاد دادند برو قرارداد بنویس و سپس آنان را معرفی کن . (با اشاره به اینکه مسئولیت اینان با شما است)و صورتحسابها و ترازنامه ها و غیره را خودت هفتگی نظارت و کنترل کن.
قبول کرد .
اکنون شرکتی دارد که چندین حسابدار در آن مشغول کار در کارخانجات و شرکتها و موسسات خصوصی هستند . وکارهایشان را در آن ساختمان با نظارت دوستم انجام می دهند.

(قابل توجه کلیه حسابدارانی که اعتماد بنفس زیادی دارند.کاراآئی این کار مربوط به زمان بخصوصی نیست)

---

نقشه برداری با من دوست بود . صحبت با ایشان :
گفتم : با این استعداد و پشتکاری که داری حیف است با این درآمد راضی باشی
گفت : خدا را شکر حقوق خوبی دارم
گفتم : چرا چند برابرش نمی کنی؟
گفت : چطور
گفتم : اکثر پیمانکارها نقشه بردار لازم دارند و نتوانسته اند فعلا پیدا کنند. ببین بچه های دورا ن تحصیلی و یا کنونی کدام بیکار است خودت قرار داد با طرفین بنویس و زیر نظر خودت معرفی کن . فقط مسئولیت کد دادن و غیره را خودت قبول کن.
اکنون غیر از خودش چند نفر نقشه بردار دارد که زیر نظر ایشان برای پیمانکارهای دیگر کار می کنند.

(قابل توجه نقشه برداران و شغلهای مشابه)

---

دوستی مهندس بود و در شرکت نیمه دولتی کار می کرد. تازه نامزد کرده بود و قرار بود ازدواج کند.
مازاد شناخته شد و بیکار
پیش من آمد .
گریه کرد و گفت : بدبختی از این بیشتر
گفتم : حکمت خدا بود و من فکر میکنم قدم همسرت خوب است و تو خوشبخت شدی
راهنمائی کردم شرکتی ثبت و کارهائی که مشابه در آن شرکت انجام می داد انجام دهد.
اکنون در کار خرید و فروش سوله های صنعتی است.
---------------------------------------
من : سلام مهندس
ایشان : پشت خودرو ب ام و با حرکت سر : سلام
---------------------------------------

(قابل توجه افرادی که در زمینه صنعتی کار می کنند)