خاطرات تجسم خلاق

[مرتضی الهی]

اردیبهشت ماه سال 92بود که دراوج مشکلات مالی بودم از طرفی کار ورمی کمپوست رو شروع کرده بودم وبا 10میلیون هزینه مجبور به جمع کردن اون شدم وخسارت مالی وروحی شدیدی خوردم . وتقریبا از برج8سال91 دنبال کار میگشتم ولی به هر دری میزدم نمیشد.وبامدرک مهندسی مجبور به کار درآژانس بودم .
شاید اوایل اردیبهشت بود که شروع کردم به تجسم خلاق وخودم رو میدیدم که درحال امضاء کردن قرارداد یک ونیم میلیونی هستم بعد از شاید یک هفته که نامید شده بودم. باخودم گفتم بزارتوقعم رو پایین بیارم ودر حالی که حتی باحقوق 700تومنی هم حاضر به کار بودم .شروع کردم به تجسم قرارداد ماهی یک میلیون .ولی ته دلم درگیر این قضیه بود شاید یک هفته هم این کار رو تکرارکردم وبعدش اصلا فراموشم شد. در کمال ناباوری 27اردیبهشت بود که یک کار خوب پیدا کردم و در کمال ناباوری قرارداد حقوق یک ونیم میلیونی رو امضاء کردم . خدا هوای بنده هاشو داره فقط باید باورمون بشه!