مشاور من باش!

[محسن قلي زاده]

اينكه چرا اين مشكل براش پيش اومده به نظرم اين عوامل باعثش شده:
- ضعف مديريت و شخصيت آقاي ثروت آفرين
- انجام كارهايي كه در آن تخصص ندارد (براي كار فروش، بايد بالاسر بازارياب ها، يك مدير فروش با تجربه يا حداقل يك سوپروايزر مي گذاشت)
- حقوق و مزاياي بالا عيبي ندارن ولي اگه درست برنامه ريزي بشه، مثلاً واسشون تركيب فروش و سقف فروش ميذاشت كه بازاريابها تلاش كنن به اون نوع تركيب يا سقف فروش دست پيدا كنن و وقتي رسيدن مزاياي خوبي بگيرن
- براي بازاريابها، سوخت در نظر بگيره يعني اگه جنسي رو فروختن و مغازه دار تسويه نكرد و جمع كرد و به قول معروف پيچوند، سوخت به پاي بازارياب باشه، حالا ميتونه درصدي ازش رو در نظر بگيره
- معمولاً براي شركت نوپا، حقوق ثابت در نظر گرفته نميشه كه بازاريابها خودشون رو نشون بدن و بشه باهاشون قول و قرار و شرط گذاشت براي آينده كه مثلاً فروشت اگه تو اين شش ماه به يه سقفي برسه از ماه هفتم، برات انقد حقوق ثابت در نظر مي گيريم
- راضي شدن به فروش پايين!!! بايد براي بازاريابها كلاس و جلسات توجيهي ميذاشت كه چرا فروش پايينه و چيكار بايد انجام بدن و حتماً در كلاسها و منطقه فروش تك تكشون ارزيابي ميذاشت، با اينكار هم هول و ولاي عقب موندن از بقيه در دل بازاريابها ميوفتاد هم باعث ميشد خلاق تر بشن.

الان كه مثلاً اينجوري شده كه بازاريابها به اصطلاح ادا در ميارن بايد اينكارارو كنه:
- خيلي راحت بگه خوش اومدين، ما با شما به جايي نمي رسيم.
- تيم فروش تشكيل بده، بالاسري واسشون بياره و ازشون كار بخواد
- به جسورترين بازارياب تو اين مسئله حتي اگه فروش خوبي داشته باشه، اخطار بده كه اخراج ميشه كه اگر باز هم جسارت كرد همون لحظه، اخراجش كنه
- معمولاً براي استخدام بازارياب، سفته گرفته ميشه و اين نوعي اهرم فشار براي بازاريابهاست
- شخصيت قوي اي داشته باشه و از تهديد نترسه و سعي كنه با بازاريابها به صورت علمي برخورد كنه و مشوق هاي آموزشي بذاره كه طرز فكر اونها درباره آقاي ثزوت ژافرين عوض شه و فك نكنن كه بنده خدا خيلي پپه هست!
- معمولاً بازاريابي كه بخواد تهديد كنه در حدي نس كه بتونه فروش رو تحت الشعاع قرار بده ولي اگه اين قدرت رو هم داشت و وقت گذاشت واسه اينكار، بايد تيم قوي تري براي مقابله با اون آدم بفرسته تو بازار