تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما



سرمایه زندگی.....
زمان کنونی: 09-28-2025, 08:48 PM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
نویسنده: mallarme
آخرین ارسال: goldmen
پاسخ: 4
بازدید: 1254

ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 14 رأی - میانگین امیتازات : 2.79
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سرمایه زندگی.....
01-11-2013, 06:03 PM
ارسال: #1
Heart سرمایه زندگی.....
این متن از(کتاب ملاصدرا.تالیف هانری کوربن.ترجمه و اقتباس ذبیح الله منصوری) میباشد، که البته در سرچم در فروم نتیجه نگرفتم و امیدوارم تکراری نباشد!


وقتی این متن رو خوندم ، پرسشی مهم در ذهنم ملکه شد:

ما واقعا برای چه کسانی میجنگیم؟
و چه چیزی را ملاک خوب زندگی کردن قرار داده ایم؟


می گویند:روزی مولانا ،شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد.شمس به خانه ی
جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد
از او پرسید:آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟

مولانا حیرت زده پرسید:مگر تو شراب خوارهستی؟!

شمس پاسخ داد:بلی.

مولانا:ولی من از این موضوع اطلاع نداشتم!!

ـ حال که فهمیدی برای من شراب مهیا کن.

ـ در این موقع شب ،شراب از کجا گیر بیاورم؟!

ـ به یکی از خدمتکارانت بگو برود و تهیه کند.

- با این کار آبرو و حیثیتم بین خدام از بین خواهد رفت.

- پس خودت برو و شراب خریداری کن.

- در این شهر همه مرا میشناسند،چگونه به محله نصاری نشین بروم و شراب بخرم؟!

ـ اگر به من ارادت داری باید وسیله راحتی مرا هم فراهم کنی چون من شب ها
بدون شراب نه میتوانم غذا بخورم ،نه صحبت کنم و نه بخوابم.

مولوی به دلیل ارادتی که به شمس دارد خرقه ای به دوش می اندازد، شیشه ای
بزرگ زیر آن پنهان میکند و به سمت محله نصاری نشین راه می افتد.

تا قبل از ورود او به محله مذکور کسی نسبت به مولوی کنجکاوی نمیکرد اما
همین که وارد آنجا شد


مردم حیرت کردند و به تعقیب وی
پرداختند.آنها دیدند که مولوی داخل میکده ای شد و شیشه ای شراب خریداری
کرد و پس از پنهان نمودن آن از میکده خارج شد.


هنوز از محله مسیحیان خارج نشده بود که گروهی از مسلمانان ساکن آنجا، در
قفایش به راه افتادند و لحظه به لحظه بر تعدادشان افزوده شد تا این که
مولوی به جلوی مسجدی که خود امام جماعت آن بود و مردم همه روزه در آن به
او اقتدا می کردند رسید.در این حال یکی از رقیبان مولوی که در جمعیت حضور
داشت فریاد زد:"ای مردم!شیخ جلاالدین که هر روز هنگام نماز به او اقتدا
میکنید به محله نصاری نشین رفته و شراب خریداری نموده است." آن مرد این
را گفت و
خرقه را از دوش مولوی کشید. چشم مردم به شیشه افتاد.مرد ادامه داد:"این
منافق که ادعای زهد میکند و به او اقتدا میکنید، اکنون شراب خریداری
نموده و با خود به خانه میبرد!"

سپس بر صورت جلاالدین رومی آب دهان
انداخت و طوری بر سرش زد که دستار از سرش باز شد و بر گردنش افتاد. زمانی
که مردم این صحنه را دیدند و به ویژه زمانی که مولوی را در حال انفعال و
سکوت مشاهده نمودند یقین پیدا کردند که مولوی یک عمر آنها را با لباس زهد
و تقوای دروغین فریب داده و درنتیجه خود را آماده کردند که به او حمله
کنند و چه بسا به قتلش رسانند.

در این هنگام شمس از راه رسید و فریاد
زد:"ای مردم بی حیا!شرم نمیکنید که به مردی متدین و فقیه تهمت شرابخواری
میزنید،این شیشه که میبینید حاوی سرکه است زیرا که هرروز با غذای خود
تناول میکند."

رقیب مولوی فریاد زد:"این سرکه نیست بلکه شراب است."

شمس در شیشه را باز کرد و در کف دست همه ی مردم از جمله آن رقیب قدری از
محتویات شیشه ریخت و بر همگان ثابت شد که درون شیشه چیزی جز سرکه نیست.
رقیب مولوی بر سر خود کوبید و خود را به پای مولوی انداخت ،دیگران هم دست
های او را بوسیدند و متفرق شدند.آنگاه مولوی از شمس پرسید:برای چه امشب
مرا دچار این فاجعه نمودی و مجبورم کردی تا به آبرو و حیثیتم
چوب حراج بزنم؟


شمس گفت:برای این که بدانی آنچه که به آن می نازی جز یک سراب نیست،تو فکر
می کردی که احترام یک مشت عوام برای تو سرمایه ایست ابدی
، در حالی که خود
دیدی،با تصور یک شیشه شراب همه ی آن از بین رفت و آب دهان به صورتت
انداختند و بر فرقت کوبیدند و چه بسا تو را به قتل میرساندند.

این سرمایه ی تو همین بود که امشب دیدی و در یک لحظه بر باد رفت.پس به چیزی متکی باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرود.

...

تمام سپاسم از آن کسی است ...


که به من نیازی نداشت ...


اما فراموشم نکرد


...



[تصویر: e4651_734827_4182999215734.jpg]
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
01-11-2013, 08:41 PM
ارسال: #2
RE: سرمایه زندگی.....
سپاس سپاس سپاس سپاس هزاران هزار سپاس

http://superyas.hamvar.ir/

09396945864
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
01-12-2013, 12:40 AM
ارسال: #3
RE: سرمایه زندگی.....
به چیزی متکی باش که با مرور زمان و تغییر اوضاع از بین نرود.

متشکرم .بسیار تاثیر گذار بود و عالی.

منتظر نشوید هیچ زمانی مانند اکنون نخواهد بود.
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
01-14-2013, 08:56 PM
ارسال: #4
RE: سرمایه زندگی.....
شمس گفت:برای این که بدانی آنچه که به آن می نازی جز یک سراب نیست،تو فکر
می کردی که احترام یک مشت عوام برای تو سرمایه ایست ابدی

[تصویر: 63740478307662590299.jpg]
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  ××× مهارت های زندگی ××× samiar afshari 3 824 04-04-2015 02:41 AM
آخرین ارسال: samiar afshari
Star چگونه سختی‌های زندگی را تبدیل به بهترین اتفاقات کنیم/ یادداشت لس براون samiar afshari 0 1,148 02-24-2015 03:24 AM
آخرین ارسال: samiar afshari
  چطور کودکان خود را با مفهوم پس اندازو سرمایه آشنا کنیم؟ jahanagahi 7 1,999 11-16-2013 09:34 AM
آخرین ارسال: سعید محمدی
  نحوه فکر و زندگی کردن آدمهای فقیر و ثروتمند مهدی گل محمدی 4 2,301 11-15-2012 02:10 AM
آخرین ارسال: بيلا بالا
Wink در جستجوی زندگی شادمانه با گرته برداری از مفاهیم تئوری انتخاب sherafati 2 1,256 10-11-2012 11:52 AM
آخرین ارسال: madar
  کوتاه ترین راه موفقیت در زندگی koroshparsi 2 1,305 12-26-2011 12:22 AM
آخرین ارسال: shahram......32

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS