ایده های پولساز

[jahanagahi]

دستگاه خرد کردن قند بگیرید و قند را خرد کرده و در بسته بندی به بازار عرضه نمائید.(قبلا موافقت اصولی بگیرید.)
در گوگل سرچ کنید :
http://www.google.com/search?q=%D8%AF%D8...channel=np

موفقتر باشید.

---

از کارخانجات چینی , چینی خام درجه 2 بگیرید و با دستگاه گل بزنید و به قیمت مناسب پخش کنید.

[مصطفي]

ادكلن پول

یکی از مدیران بخش فروش مایکروسافت عطری را تولید کرده است که بوی اسکناس نو می دهد. ، اگر شما به عنوان یک مدیر مایکروسافت کار کنید احتمالا بوی پول رایحه ای است که بیش از هر چیز به آن علاقه دارید! در این راستا، "پاتریک مک کارتی" معاون رئیس بخش فروش مایکروسافت به این فکر افتاد که همه باید بتوانند بوی پول را استشمام کنند. به همین دلیل ناگهان ایده تولید عطر جدیدی که بوی پول می دهد در ذهنش درخشید! ایده "مک کارتی" منجر به تولید عطری با عنوان Money (پول) شد. این عطر در دو مدل His Money برای مردان و Her Money برای زنان عرضه شده است و اجازه می دهد که رایحه اسکناس دلار تازه چاپ شده در فضا پراکنده شود. براساس گزارش Cnet، ایده ساخت این عطر که 35 دلار قیمت دارد پس از خواندن نتایج یک پژوهش دانشمندان ژاپنی در ذهن معاون رئیس بخش فروش شرکت مایکروسافت شکل گرفت. نتایج این تحقیقات نشان می داد که اگر رایحه پول در فضای اداره پخش شود کارمندان با میل بیشتری کار می کنند.

[jahanagahi]

ایده جرقه ای است که در ذهن فرد تولید می شود.در اینجا ایده اقتصادی مورد نظر است.هر ایده ای پولساز نیست.شما باید دفترچه ایده داشته باشید و ایده هایتان را در آن ثبت کنید.وسپس یکی یکی مورد بررسی قرار دهید.
آیا این ایده بنظر شما پولساز است؟
آیا میتوان تولید کرد؟
مواد اولیه ایده شما در دسترس هست؟
نحوه بازاریابی آن چگونه است؟
چه کسانی آنرا خواهند خرید؟
هزینه تولید با مواد اولیه و... چقدر هست؟
نوع مشابه تولید شده است؟
استقبال از آن به چه صورت بوده؟
تولید شما چه مزایای نسبت به نوع مشابه آن دارد؟
از نظر قیمتی میتواند با آن رقابت کند؟
پخش را از چه طریقی انجام می دهید؟
و چندین سئوال دیگر که در فرصتهای بعدی خواهم نوشت.

[jahanagahi]

اواسط بهار شخصی از کنار گدائی که کور بود رد شد. روی مقوا نوشته بود : به من نابینا کمک کنید.
آن شخص دید چندان کمکی به او نمی شود.نزدیک شد و مقوا را پشت و رو کرد و جمله ای نوشت و رفت.
یکساعت بعد مجددا از کنار آن گدا رد شد.دید مبلغ زیادی پول در بساط آن شخص هست.
گدا با بوی عطر آن شخص وی را شناخت و با صدای فریاد گونه ای او را صدا کرد.وگفت : خواهش میکنم بگو چی روی مقوا نوشتی که این همه بمن کمک کرده اند؟
آن مرد گفت من نوشتم :
فصل بهار است و من نمی توانم شکوفه ها را ببینم.

(ایده برای گدایان)

احساساتی نشید و اشک در چشمانتان لبریز شود.