تایپیک کوچک بسیار مهم شماره 5 - با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه. - نسخه قابل چاپ +- سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران (http://forum.unc-co.ir) +-- انجمن: روانشناسی (/forumdisplay.php?fid=106) +--- انجمن: روانشناسی شخصی (/forumdisplay.php?fid=37) +---- انجمن: راز موفقیت (/forumdisplay.php?fid=64) +---- موضوع: تایپیک کوچک بسیار مهم شماره 5 - با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه. (/showthread.php?tid=9412) |
تایپیک کوچک بسیار مهم شماره 5 - با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه. - jahanagahi - 08-22-2013 08:45 PM با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه. این جمله را شنیده اید؟ آقا اجازه؟ بله. جهان آگهی : منظور چیست؟ یعنی با صحبت کردن نمی شود موفق شد. جهان آگهی: شما این جمله را قبول دارید؟ بله. جهان آگهی: ولی من قبول ندارم. الان وقتی اسم حلوا می آید بزاق دهان شما ترشح شده و شیرینی را حس میکنید. مثال دیگری می زنم: الان من یک لیموی ترش را از وسط نصف میکنم. آنرا به دهانم نزدیک کردم و قطره ای از آب لیمو وارد دهان من شد. بزاق دهانتان راه نیفتاد؟ نگذارید این ضرب المثلهای بی معنی برای شما دیوار ذهنی درست کند. بارها عرض کرده ام که تکرار جملات تاکیدی وارد ذهن شما می شود و ذهن شما در اثر تکرار زیاد به واقعیت می رساند . همه نویسندگان هم اشاره مستقیم دارند که هر چیزی را که ذهن قبول کند از راه شگفت خدا به واقعیت می رسد. در زمان کار جملات مربوط به انرژی مثبت برای بهتر انجام داده آن است و در زمان استراحت جملاتی که بشما آرامش بدهد. برای شما مثال زدم که برندهای معروف فقط از طریق القا به ما و تکرار معروف شده اند.پس چرا آنان قبول نکردند؟ آقا اجازه: من فکر کنم باید بقیه عزیزان هم نظر خود را ارائه دهند. RE: تایپیک کوچک بسیار مهم شماره 5 - با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه. - jahanagahi - 08-22-2013 08:51 PM نظر سنجی : بیشتر نظر این است که نظر خود را اعلام فرمائید تا اگر خوب بود ادامه پیدا کند و در غیر اینصورت قطع شود. RE: تایپیک کوچک بسیار مهم شماره 5 - با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه. - مهدی گل محمدی - 08-22-2013 08:52 PM به نظر من همه چی از قدرت ذهن ما آغاز میشه... ما باید ذهنمون رو تمرین بدیم و باز پروری کنیم تا مسیر رو خودش پیدا کنه. بعد که مسیر پیدا شد.اینبار باز هم ما فقط نقش مجری رو داریم و همه چی از راه شگفت خدا مو به مو با دقت و ظرافت خاصی جلو میره و شما ناگهان میبینی که همه چی وفق مرادت شده و داری به تک تک آرزوهات میرسی. RE: تایپیک کوچک بسیار مهم شماره 5 - با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه. - Elixir - 08-22-2013 10:04 PM من هروقت که این افراد (=افرادی که به جادوی کلام ایمان ندارد) رو میبینم یاد داستان نظریه کپرنیک و آقای گالیله می افتم.. بعضی باورها آنقدر توی اتم به اتم زندگی بعضی ها رسوخ کرده که حتی توی وهمشون هم چیزی خلاف اون نمیگنجه و به نظر من این افراد تقصیری هم ندارن چون به جای برداشت علمی و عملی سطحی به قضیه نگاه میکنند. من پیشنهاد میکنم با یکی از این تاپیک های کوچک همراه بشن و فقط یک جمله ی تاکیدی رو مرور کنند، ببینند که آیا دهانشون شیرین میشه یا نه؟! (( استاد گالیله یه ذره ته چهرش شبیه شماست
![]() به نظر من تاپیک های کوچک مث ستاره های انجمن میمونن که کوچیک هستن اما هرچی بیشتر بهشون نزدیک بشی تازه میفهمی چقدر بزرگن و انقدر بزرگن که انگار عصاره ای از هدف واقعی انجمن که در یک کلام ایجاد امید در دل هر کدوم از اعضاست هست. RE: تایپیک کوچک بسیار مهم شماره 5 - با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه. - بيلا بالا - 08-23-2013 11:08 AM بعضي از مطالب انقدر ساده و روان هستند كه تا انجام نشود به نيروي ان پي نميبريم مدتي بود مشغله ذهني داشتم افكار منفي ولم نميكردن دنبال يه راه حل بودم تكنيك ساده برو بعدي و كش به افكار مزاحمي كه اون لحظه در ذهنت خطور ميكنه بگو برو بعدي و خواهد رفت اگر ديدين ان فكر ذهن شما را در گير كرده يك كش به مچ خود بسته و انرا بكشيد و رها كنيد تا به دستتان برخورد كند اين ضربه موجب ميشود كه رشته افكارتان گسسته شود و از فكر منفي خارج شويد RE: تایپیک کوچک بسیار مهم شماره 5 - با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه. - 3ObHaN - 08-23-2013 01:25 PM بعضی ها هستن یه کاری رو شروع میکنند شکست میخورن . در حالی که تمام تاپیک ها و کتب موفقیت رو خوندن و بهش عمل کردن. ( 99 درصد چنن افرادی جووون ها هستن ) اینجور افراد معمولا با خودشون میگن با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه . از بس گفتیم موفقیت پس کو ؟ چی شد ؟ اما نکته اینجاست . ما به قول دایی هوشنگ صحبت کردن ، خوندن کتب موفقیت ، تجسم خلاق ، جملات تاکیدی و هرانچه در تاپیک هایی مثل اگر به من اعتماد دارید خوندیم در مورد ذهن نیمه هشیار ماست . ذهن نیمه هشیار برای جذب کردن هر چیزی معمولا از اطلاعات مغز استفاده میکنه . ذهن نیمه هشیار به شدت باهوشه و خطا در کارش نیست . مثلا شما یک ماشین میخواید . اما گواهی نامه ندارید . شخص دیگری هم همون ماشین رو میخواد ولی گواهی نامه داره . شانس جذب کدومتون بیشتره ؟ پس همواره وقتی ما چیزی رو میخوایم ، ضمیر و ذهن ناخوداگاه شروع میکنند به جذبش اما رمز موفیت سریع در کسب اطلاعات از هدف و راه های رسیدن به هدف و در اختیار گذاشتن اون اطلاعات برای ضمیر ناخوداگاست . RE: تایپیک کوچک بسیار مهم شماره 5 - با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نمیشه. - Divar - 08-23-2013 05:12 PM هر گاه ذهن ما اماده شد ( با حلوا حلوا کردن ) مطمئن باشید خود ما نا خوداگاه شروع به کار می کنیم در نتیجه دهن هم شیرین میشه. بقول سبحان عزیز و مثال قشنگ گواهینامه ، کائنات به شرایط محیطی ما نگاه میکنه وقتی که من شرایطمو از قبل اماده کردم فقط کافیه دیوار ذهنی خودمو کنار بزنم. اینجوری هم نباشه که من توی 24 ساعت خونه خواب باشم و بعد هر روز بگم : من می توانم ... ! حالا میرم سراغ اتفاق عجیبی (البته عجیب برای کسانی که به قدرت ذهن باور ندارن) که برای خودم اتفاق افتاد دقیقا دو روز پیش یعنی چهارشنبه بعضی از دوستان در جریان هستن که من این روزا میرم کلاس بابت دوران اموزشی خدمت. طبق برنامه قبلی چهارشنبه رفتیم میدان تیر ، مسئول اموزش اعلام کرد که شما باید از 13 تیر مجموع نمره حداقل 70 کسب کنید. (سیبل 100 متری قرار داشت). خدا شاهده به خوذم گفتم من 85 نباید کمتر بیارم هم باید نفر اول بشم و هم اینکه نمره لازمه رو کسب کنم. ردیف 9 نفره اول که رفت و تیراندازی کرد وقتی اومدن یه نفر با خوشحالی گفت : من نمره 95 کسب کردم ... یه لحظه جا خوردم ، چون فک نمی کردم کسی اینقدر بزنه (انصافا خیلی دور بود کسایی که تجربه دارن میدونن). همون لحظه با خودم گفتم من نباید زیر 105 بزنم و حتما میزنم ... نوبت من شد (ردیف چهارم) رفتم روی سکو،اماده باش، هدفم هم این بود نفر اول و نمره 105 کسب کنم. همون موقع مسئولی که نمرات بچه ها رو ثبت می کرد داشت از بغلم رد میشد ازش پرسیدم بالاترین نمره همون 95 ؟ یه نگاه به لیست کرد گفت : نه فلانی 120 زده !!! داشتم شاخ در میاوردم بهش گفتم خدایی جدی میگی؟! گفت اره خدایی فلانی 120 زده. تصمیممو عوض کردم من باید باید بالای 120 نمره بیارم ... زدم ... شدم 120. واسه بقیه عجیب بود نمره 120 ولی واسه من نه ، چون من اراده کرده بودم نفره اول بشم و مطمئن بودم هم میشم. و این یعنی ایمان ... |