سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران
حکایتی ازچوپان خیالباف - نسخه قابل چاپ

+- سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران (http://forum.unc-co.ir)
+-- انجمن: روانشناسی (/forumdisplay.php?fid=106)
+--- انجمن: روانشناسی شخصی (/forumdisplay.php?fid=37)
+--- موضوع: حکایتی ازچوپان خیالباف (/showthread.php?tid=4373)



حکایتی ازچوپان خیالباف - 3ObHaN - 09-23-2012 03:07 AM

من که به شدت با این حکایت مخالفم Angry ، این اقا به شکل زیبایی یه بیزینس پلن ریخته ، به همه ی نکات توجه کرده و اهداف بزرگ داشته ، چرا باید خیال و ارزو باشه ؟ نظر شما چیه ؟


روزی شخصی گوسفند حاکم را به چرا برد .

پیش خودش گفت: این گوسفند را میچرانم و با پولی که برای آن می‌گیرم، یک مرغ می‌خرم.
مرغ تخم می‌گذارد، روی آن‌ها می‌نشیند و یک مشت جوجه در می‌آید،
به جوجه‌ها غذا می‌دهم تا بزرگ شوند،
بعد آن‌ها را می‌فروشم و یک گوسفند می‌خرم،
گوسفند را می‌پرورم تا بزرگ شود،
او را با یک گوسفند جفت می‌کنم،
او تعدادی بره می‌زاید و من آن‌ها را می‌فروشم.

با پولی که از فروش آن‌ها می‌گیرم، یک مادیان می‌خرم،
او کره می‌زاید، کره‌ها را غذا می‌دهم تا بزرگ شوند،
بعد آن‌ها را می‌فروشم
با پولی که برای آن‌ها می‌گیرم، یک گله گوسفند میخرم .
انها را به چرا میبرم و نمیگذارم گرگی انها را شکار کند .
همیشه از ان ها نگهبانی می کنم.
اگر گرگ به سراغ گله امد با چوب دستی به سر اون میکوبم .

آن فرد چنان در خیالات خودش غرق شد که ناخواسته با چوب دستی خود به سر گوسفند کوباند و گوسفند را هلاک کرد .
پادشاه از موضوع باخبر شد و او را به زندان انداخت .
بيچاره تازه فهميد كه همش رويا بوده است.



RE: حکایتی ازچوپان خیالباف - Delta.H - 09-23-2012 03:13 AM

نتیجه اینکه این چوپان سرمایه اولیه(خرید یک مرغ) را نداشت پس هر کس به اندازه خرید یک مرغ سرمایه دارد میتواند یک گله گوسفند بدست بیاورد!


RE: حکایتی ازچوپان خیالباف - 3ObHaN - 09-23-2012 03:18 AM

(09-23-2012 03:13 AM)Delta.H نوشته شده توسط:  نتیجه اینکه این چوپان سرمایه اولیه(خرید یک مرغ) را نداشت پس هر کس به اندازه خرید یک مرغ سرمایه دارد میتواند یک گله گوسفند بدست بیاورد!

ایشون حتی برای دستیابی به سرمایه اولیه هم برنامه داشته :

این گوسفند را میچرانم و با پولی که برای آن می‌گیرم، یک مرغ می‌خرم.


RE: حکایتی ازچوپان خیالباف - MohamadMJ - 09-23-2012 03:38 AM

واسه این رویا بود که انقدر توی توهم کارش رفته بود که نقطع شروعش رو فراموش کرده بود.

خیلی وقتها میشه از بس به آخر یه کار فکر میکنیم مشکلات اول اون رو یادمون میره و کلا جلوی کار آدم رو میگیرن. البته باید برای آینده هم نگران شد ولی از شروع و پایه گذاری نباید غفلت کرد.

این نظر منه ولی داستان جالبیه.


RE: حکایتی ازچوپان خیالباف - مهدی گل محمدی - 09-23-2012 08:45 AM

آرمان گرایی همراه با واقعیت بادی باشه. والان ما هم کلی از این فکرا کردیم ولی چون بقول دوستمون تو شروع گیر کرده بودیم به هیچ کدوم نرسیدیم.