سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران
لطیفه ها - نسخه قابل چاپ

+- سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران (http://forum.unc-co.ir)
+-- انجمن: بخش میلیاردرها (/forumdisplay.php?fid=107)
+--- انجمن: سرگرمی ها، دردودل ها و سلامتی یک میلیاردر (/forumdisplay.php?fid=50)
+--- موضوع: لطیفه ها (/showthread.php?tid=6816)



RE: لطیفه ها - Elixir - 07-26-2013 05:02 PM

عایا میدونستید هیچ وقت نمیتونید با زبون به نوک آرنجتون بزنین؟
.
.
.
اگه نتوستی مردونه بزن لایکو


RE: لطیفه ها - hamedkhan - 07-27-2013 05:25 PM

آقا دیدید که
استاد میپرسه تا کجا درس داده ام؟
همه دانشجوها مثل بز هم دیگرو نگاه میکنند
عاشق این اتحادتون هستم بچه ها Smile))))))))))
10_004


RE: لطیفه ها - Elixir - 07-27-2013 10:28 PM

فقط یه ایرانیه که وقتی دنبال یه روش برای کاهش وزن میگرده
میپرسه چی بخورم که لاغر شم؟
برای لاغر شدن هم میخواد بخوره!


RE: لطیفه ها - noora_bs - 07-29-2013 06:15 PM

(06-25-2013 11:20 PM)3ObHaN نوشته شده توسط:  چند وقت پیش یه شب ، داشتم میخوابیدم که یهو یه پشه اومد صاف نشست
نوک دماغم !
یه نیگا بهش انداختمو گفتم : سلام
گفت : علیک ..
گفتم : چیه؟
گفت: میخوام نیشت بزنم
گفتم : بیخیال ... این دفه رو کوتا بیا
گفت: تو بمیری راه نداره . گشنمه .
گفتم : الان میتونم با مشتم لهت کنم .
گفت : خودتم میدونی که تا بیای بزنی جا خالی دادمو مشتت میخوره وسط دماغت !
....
به نظر حرفش منطقی میومد !
گفتم : خیلی پستی
..ی دفه آهی بلند از ته دلش کشید و ساکت شد ...
گفتم چی شد؟؟
گفت : حاضری ؟
گفتم: تا جوابمو ندی نمیذارم بزنی ...

وقتی اصرارمو دید . دستمو گرفت و گفت : دنبالم بیا
گفتم کجا؟؟؟
گفت: مگه نمیخای جواب سوالتو بدونی ؟پس هیچ نگوو و دنبالم بیا
...ازجام بلند شدم و باهمدیگه راه افتادیم و رفتیم رفتیم و بازهم رفتیم...

گفت: هنوزم اصرار داری بدونی یا همینجا کارو تموم کنم ؟؟
گفتم : اینهمه راه اومدم تا جواب سوالمو بگیرم ... بریم
یهو یه لبخند زد و با دست زد به پشتم و گفت: این پشتکارته که
منو کشته !

راستش از شما چه پنهون ،یه جورایی ازش خوشم اومده بود .
به این فکر میکردم که اونقدا هم بچه بدی نیس !
تو این فکرا بودم که یهو گفت : آهااای آق پسر .ریسیدیم !
گفتم : خب
گفت :خب که خب .
گفتم : زهر مااار ..پس جواب سوالم چی شد؟؟
یهو دیدم اشک تو چشماش حلقه زد و سرشو انداخت پایین !
گفتم :چیه ؟
گفت : این سوراخو که میبینی توش زنو بچم زندگی میکنه !
اونشبی که یه پیف پاف خالی کردی تو اتاقت یادت میاد ، لعنتی؟؟
گفتم : آرره .چطور ؟؟
گفت: زن من اونشب اومده بود تو اتاقت . ولی توئه نامرررد با اون زهرماری
که به خوردش دادی اونو افلیج کردی . الان من موندم و 70 ، 80 تا بچه قد و نیم قد و یه زن افلیج !!
اونم به این خاطرکه توئه لعنتی حاضر نبودی یه چیکه ازون خونتو به ما بدی !!

......................................
سکوت سنگینی بینمون برقرار شد !
بغضی تلخ داشت گلومو فشار میداد . راسشو بخاید دیگه طاقت نیووردمو زدم زیر گریه ........
....................
از فردای اونشب ما باهم شدیم عین دوتا دوست خوب .
هرشب میاد پیشمو تا دلش میخاد میذارم خون بخوره .
راستش خودش حد و حدودشو میدونه و هیچوقت سواستفاده نمیکنه !
حال زنشم خدارو شکر روز به روز داره بهتر و بهتر میشه !
تا اینکه دیشب دیدم دوتایی با زنش که یه عصا زیر بغلش داشت
اومدن پیشم ..
جای همگی خالی ..
دوتاییشون نشستن رو دماغم و گفتن : بزنیم ؟؟
منم خندیدمو گفتم :
هرچقد دلتون میخاید بزنید .خوش باشید ... Smile

یعنی تا آخر نشستی خوندی ؟ Big Grin

عمه ی مریضی دارم مراعاتشو کنید
واژه هاي اصفهاني:

متضادها:

شُلا شيويل === سفدا رفد

گِلا گشاد === تنگا طيويل

چيويلوندى === پاكا خب

تنگا تار === وازا روشنا

چربا چيلى === خشكاله ى

چوغونى === نره خر

آرا ننگ === قشنگ

چكا چوله === شقا رق

پخشا پلا === جما جور

چركوندي === ترا تميز

یکی میلگرد رو از دست ممد شموسی بگیره Smile))))
من به تازگی عضو این سایت شدم شاید قصد شما از نوشتن این متن بیشتر جنبه شوخی داشت اما به نظر من خیلی حرفا واسه گفتن داره من که خیلی لذت بردم..


RE: لطیفه ها - Divar - 07-30-2013 01:29 PM

یارو توی جهنم بوده سرشو از پنجره وارد بهشت می کنه میگه : آبجوش نمی خواهی؟
بهشتی : نه
یارو : خوب پس با اجازه من یدونه موز برداشتم


RE: لطیفه ها - Elixir - 07-30-2013 10:47 PM

بابا بزرگم لپ تاپمو ديده ميگه چندتا قووه ميخوره!؟


RE: لطیفه ها - Divar - 08-01-2013 11:37 AM

شوهر خاله ام رفته پمپ بنزین،اونقدر صف شلوغ بوده که وقتی بعد یه ساعت راه باز شده از خوشحالی پاشو گذاشته رو گاز اومده خونه !
بازم بگید تحریما اثر نکرده


RE: لطیفه ها - 3ObHaN - 08-02-2013 12:31 PM

رفیقم رتبه کنکورشو بهم گفت منم با *141* وارد کردم خطم شارژ شد ... Big Grin


RE: لطیفه ها - Elixir - 08-03-2013 02:53 PM

یکی از هم ولایتی ها را دیدم که سر تا پایش را باندپیچی کرده و حسابی زخم وزیلی شده..
پرسیدم:خدا بد نده چه شده؟!
گفت:شب بود دیدم یک ماشین دارد میرود؛ حالا تو نگو دارد میاید..


RE: لطیفه ها - mjdehghani - 08-04-2013 11:17 PM

میگن :تنبلی مادرهمه ی بدبختی هاست. ولی به هرحال مادره واحترامش واجب! (یک فیلسوف شیرازی)