(10-11-2011 07:18 AM)جوان نوشته شده توسط:  

(10-11-2011 03:05 AM)3ObHaN نوشته شده توسط:  

(10-11-2011 02:46 AM)جوان نوشته شده توسط:  نام کاربری من جوان هست.
چون هم جونم،هم همیشه جوان میمونم.تولد دیگری در راه دارم که باز هم جوان به دنیا میام.
اما یه دلیل اصلی:
در اکثر موارد نسبت به سنم خیلی جلوتر بودم(خودم این خصیصه رو دوست داشتم و دارم و سر همین جوان شدم)لیکن همین باعث میشد برخی عزیزان در حق من کم لطفی کنند و سن کمم(در گذشته) را دال بر عدم توانییم بدانند و خودتون بقیه اش رو حدس بزنید.اما با توکل به خدا آنچه که باید به میزان و قیاس سپرده میشد،شد و مشکلات(اکثرا)حل شدند.هرچند که اکنون پیر شدم.
سپاس خدای گرانقدر را.

شما چند سالتونه ؟
من كم كم دارم به اين نتيجه ميرسم من و شما همزاد هستيم
نظام طبيعت به جا اينكه هر 400 سال يه همزاد بيافرينه ،‌ زير 50 سال اينكار رو كرده

(10-11-2011 04:20 AM)3ObHaN نوشته شده توسط:  

(10-11-2011 03:36 AM)جوان نوشته شده توسط:  مطمئنا همین طوره
من اول چند تا مورد در رابطه با گذشتم میگم ببینم خودت چی حدس میزنی(جریان همون پرتقال فروشه) آخرش هم مینویسم چند سالمه
اولین شغل:از اواخر کودکی موزیسین بودم(یعنی سعی میکردم باشم)،در دوران جوانی به دلیل کمی سن و سال ودرخشش خاص، نواختن در گروه های پاپ ایرانی اولین شغل جدی ام بود.
دومین شغل:به دلیل علاقه شدید به ورزش های رزمی از دوران نوجوانی شروع به فعالیت در این زمینه کردم.و پس از 5.5 سال توانستم مربیگری خود را بگیرم پس مربیگری دومین شغلم بود که بعدها با تاسیس باشگاه شخصی واقعا جدی شد.
سومین شغل:تدریس در زمینه درسی و موسیقی که از دوران جوانی آغاز شد و پس از مدتی پایان یافت.
چهارمین شغل:برای مدتی فعالیت در زمینه بورس و بازارهای جهانی که ناموفق بود.
پنجمین شغل:بعد از سپری شدن دوران خوش تصمیم جدی گرفتم که یه شغل درست درمون داشته باشم سر همین وارد زمینه ای شدم که...عاشقشم.کشاورزی.که الان هم خداروشکر با داشتن 2 شرکت(یکیش هفته بعد به احتما زیاد منحل میشه) در زمینه کشت و صنعت ،شغل اصلیم به حساب میاید.
ششمین شغل:علاقه مندی به بازرگانی، صادرات و واردات، سبب شد به این سمت هم کشیده شوم و به فکر تاسیس یک شرکت در این زمینه و دریافت کارت بازرگانی شوم.که این امر در حال بررسی و جذب تخصص است.

این یه خلاصه از دوران جوانیم بود.
کودکی بیش نیستم و فقط 20 سال و 4 ماه از روز اولم میگذرد.

من 25 رو حدس زده بودم . از اول 25 سال .
ولي خوشحالم ،‌خيلي خوشحالم كه موفقيت هاي ايندم رو در شما ميبينم . من هم تقريبا مثل شما هستم و تا 4 سال اينده شايد با الانتون مو هم نزنم .
با اجازت متني كه نوشتي رو كپي كنم ،‌ هر چيزي كه تو متن بالا گفتي رو شروع كردم ،‌يا داره تموم ميشه يا نصف راه رو رفتم و اگه اين تراوين 3 سال وقت من رو نميگرفت تا الان تموم شده بود ...
شايد باور نكني ولي شما مثل اينه اي هستي كه خودم رو توش ميبينم .

ممنونم از اینکه این همه لطف داری و من را به نحوی موفق میدونی.
مطمئن هستم تا 4 سال دیگه حداقل 10 برابر من پیشرفت کردی،یعنی باید بکنی.
موافقم که شبیه همیم، یادت باشه تو پیام های خصوصی هم بهت گفته بودم.
خیلی خوشحالم که اینجوری میبینمت،اون 3 سال هم که رفت ایرادی نداره منم چند سال عمرم پای چیز های مزخرف سوخت همه بهم میگفتن جوونی سنی نداری مهم نیست اما مهم بود!ولی شکر الان داره اون زمان ها جبران میشه فکر که میکنم میبینم تجربه بدی هم نبودحتما شاهد موفقیتت خواهم بود،همه جوره هم در خدمتت هستم(البته اگر قابل بودنی).

مهتاب و ماه و ارشد : چه شود؟
خوب چه شوذ؟
خیلی هماهنگند.
من هم چنین فکر میکنم.

(10-11-2011 07:40 PM)arshad نوشته شده توسط:  ممنون از لطف همیشگی شما آقای قربانیان

(10-11-2011 12:03 PM)maryam_sh نوشته شده توسط:  آقاي جوان فكر مي كنم توي تاپيك تولد زده بوديد 32 سالتونه
واقعا 20 ساله هستيد؟