سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران
نجار زندگی - نسخه قابل چاپ

+- سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران (http://forum.unc-co.ir)
+-- انجمن: روانشناسی (/forumdisplay.php?fid=106)
+--- انجمن: روانشناسی شخصی (/forumdisplay.php?fid=37)
+---- انجمن: دیگر مطالب آموزنده روانشناسی فردی (/forumdisplay.php?fid=72)
+---- موضوع: نجار زندگی (/showthread.php?tid=1316)

صفحه ها: 1 2


RE: نجار زندگی - 3ObHaN - 12-16-2011 07:16 AM

(12-16-2011 12:14 AM)shahram_zarei_ot12 نوشته شده توسط:  
(12-15-2011 11:52 AM)3ObHaN نوشته شده توسط:  سلامتیه اون پسری که...
..
10سالش بود باباش زد تو گوشش هیچی نگفت...
..
20 سالش شد باباش زد تو گوشش هیچی نگفت....
... ... ... ..
30 سالش شد باباش زد تو گوشش زد زیر گریه...!!!
..
باباش گفت چرا گریه میکنی..؟
..
گفت: آخه اونوقتا دستت نمیلرزید...!
تقديم به مهدي جان گل .

سبحان جان همچين پسريو تو مريخ هم نميتوني پيدا كني.....

شهرام خان پول نداشتيم بليط بگيريم بريم مريخ اومديم تو انجمن اقا مهدي رو ديديم ! پسري گل و با تربيت ! از رفتن به مريخ منصرف شديم .


RE: نجار زندگی - vahid61 - 02-24-2012 12:26 PM

مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه اش روییده بود.

پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند.

سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند.

پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و درهم پیچیده.

پسر دوم گفت: نه … درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.

پسر سوم گفت: نه … درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطر آگین … و باشکوهترین صحنه ای بود که تا به امروز دیده ام.

پسر چهارم گفت: نه !!! درخت بالغی بود پر از میوه ها … پراز زندگی و زایش!

مرد لبخندی زد و گفت: همه شما درست گفتید، اما هریک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید!

شما نمی توانید در باره یک درخت یا یک انسان بر اساس یک فصل قضاوت کنید: همه حاصل آنچه هستند، و لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان برمی آید فقط در انتها نمایان می شود، وقتی همه فصل ها آمده و رفته باشند!

اگر در زمستان تسلیم شوید، امید شکوفائی «بهار»، زیبایی «تابستان» و باروری «پاییز» را از کف داده اید!

مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل، زیبایی و شادی تمام فصل های دیگر را نابود کند!

زندگی را فقط با فصل های دشوارش نبین، در راههای سخت پایداری کن، لحظه های بهتر بالاخره از راه می رسند!



RE: نجار زندگی - vahid61 - 03-17-2012 06:22 PM

حاصل عمر گابریل گارسیا مارکز در ۱۵ جمله:
1 - در ۱۵ سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می‌دانند، و گاهی اوقات پدران هم.
۲- در ۲۰ سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده‌ای ندارد، حتی اگر با مهارت انجام شود.

۳- در ۲۵ سالگی دانستم که یک نوزاد، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته، محروم می‌کند.

۴- در ۳۰ سالگی پی بردم که قدرت، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن.

۵- در ۳۵ سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد؛ بلکه چیزی است که خود می‌سازد.

۶- در ۴۰ سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن، در آن نیست که کاری را که دوست داریم انجام دهیم؛ بلکه در این است که کاری را که انجام می‌دهیم دوست داشته باشیم.

۷- در ۴۵ سالگی یاد گرفتم که ۱۰ درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان اتفاق می‌افتد و ۹۰ درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می‌دهند.

۸- در ۵۰ سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بدترین دشمن وی است.

۹- در ۵۵ سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب.

۱۰- در ۶۰ سالگی متوجه شدم که بدون عشق می‌توان ایثار کرد اما بدون ایثار هرگز نمی توان عشق ورزید.

۱۱- در ۶۵ سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز، باید بعد از خوردن آنچه لازم است، آنچه را نیز که میل دارد بخورد.

۱۲- در ۷۰ سالگی یاد گرفتم که زندگی مساله در اختیار داشتن کارت‌های خوب نیست؛ بلکه خوب بازی کردن با کارت‌های بد است.

۱۳- در ۷۵ سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر می‌کند نارس است، به رشد وکمال خود ادامه می‌دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است، دچار آفت می‌شود.

۱۴- در ۸۰ سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است.

۱۵- در ۸۵ سالگی دریافتم که همانا زندگی زیباست.


RE: نجار زندگی - vahid61 - 10-30-2012 12:27 PM

سختی ها را آسان بگیر!

آنهایی که رانندگی تازه یاد گرفته اند را دیده اید سفت و محکم به رل چسبیده اند،سرشان را به شیشه نزدیک می کنند و با دقت و وسواس عجیبی به جلو زل می زنند.به محض اینکه راننده کناری بوق می زند بلافاصله و بدون هیچ مکثی سریعأ به سمت دیگر فرار می کنند و وقتی مجبورند در موقعیت های سخت سریع واکنش نشان دهند در مقابل حجم بالای اطلاعاتی که باید پردازش کنند و به کار بگیرند قفل می کنند و وسط چهارراه ترمز می زنند و بقیه را به زحمت می اندازند.

هیچ کس حق ندارد با راننده در ماشین صحبت کند او همه ی حواسش را به تک تک اتفاقاتی که در جاده می افتد معطوف کرده است .این راننده ها معمولأ بعد از رانندگی از بس که به اعصاب و ذهن خود فشار آورده اند به ساعت ها استراحت نیاز دارندو هر وقت صحبت از رانندگی در جاده های پر پیچ و خم می شود مثل بچه ها وحشت می کنند و سعی می کنند در ساعات خلوت وارد جاده ها شوند.

همین راننده های مبتدی چند سال که می گذرد و به قولی حرفه ای می شوند بسیار آسوده و راحت موقع رانندگی به صندلی تکیه می دهند و بدون زل زدن به جلو نگاهشان را طوری تنظیم می کنند که هم زمان با دیدن جلو،روی آینه های بغل و آینه های جلو اشراف داشته باشند آنها واکنش شان بسیار سریع و به موقع است می توانند موقع رانندگی با بقیه صحبت کنند و حتی اگر مجبور باشند و با وجود این که منع قانونی دارد چای بنوشند و صحبت کنند.

جاده های پر پیچ و خم و جاده های خلوت برای آنها فرقی ندارد در شرایط بحرانی واکنش های درستی از آنها سر میزند.

اگر در زندگی تان با یک عالمه مشکل و درگیری روبه رو هستید شاید به خاطر آن است که با دقت و تمام توجه به این مشکلات چسبیده اید کمی کنار بروید و انرژی و دقت کمتری روی مشکلات صرف کنید آن موقع می بینید که چه قدر راحت مشکلات یکی پس از دیگری رفع می شوند.